کلمه جو
صفحه اصلی

pressurise

انگلیسی به فارسی

فشار دادن، فشار هوای داخل سفینه را تنظیم کردن


انگلیسی به انگلیسی

• keep nearly normal atmospheric pressure inside (an airplane); adjust the cabin pressure inside an airplane; apply force or weight, press; supercharge; compel, subject to mental stress, urge, insist, press; oblige, influence (also pressurize)

جملات نمونه

1. Some suppliers' representatives are highly adept at pressurising junior staff into placing orders.
[ترجمه ترگمان]برخی از نمایندگان تامین کنندگان در pressurising پرسنل جوان در قرار دادن سفارشات بسیار ماهر هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از نمایندگان تامین کنندگان بسیار باهوش هستند تا کارکنان جوان را به سمت تحویل سفارشات سوق دهند

2. The cell can therefore be pressurised to study how materials behave under high pressure.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این سلول می تواند تحت فشار قرار گیرد تا نحوه رفتار مواد تحت فشار بالا را بررسی کند
[ترجمه گوگل]بنابراین سلول می تواند تحت فشار قرار بگیرد تا مطالعه کند که مواد چگونه با فشار بالا رفتار می کنند

3. Moreover, surveyors are sometimes pressurised by the subcontractor to overpay, particularly when output has been restricted during adverse weather conditions.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، surveyors گاهی توسط پیمان کار فرعی به overpay تحت فشار قرار می گیرند، به خصوص هنگامی که خروجی در طول شرایط نامساعد آب و هوا محدود شده است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بعضی از ناظران گاهی اوقات تحت فشار قراردادن قراردادی قراردادی، به ویژه هنگامی که خروجی در شرایط آب و هوایی مناسبی محدود شده است

4. No one should feel pressurised into slimming.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید نسبت به لاغری گرایش داشته باشد
[ترجمه گوگل]هیچ کس نباید تحت فشار قرار بگیرد تا لاغر شود

5. It usually comes in disposable pressurised containers or cartridges, although larger stoves may use refillable containers.
[ترجمه ترگمان]این ماده معمولا در ظروف تحت فشار تحت فشار قرار می گیرد، اگرچه اجاق بزرگتری ممکن است از ظروف refillable استفاده کند
[ترجمه گوگل]معمولا در ظروف یا کارتریج های فشار فشرده استفاده می شود، گرچه کوره های بزرگ ممکن است از ظروف قابل انعطاف استفاده کنند

6. The plant, an older-style, Soviet-designed pressurised water reactor, has been plagued by problems for several years.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه که یک رآکتور آبی تحت فشار تحت فشار شوروی است چندین سال است که دچار مشکل شده است
[ترجمه گوگل]این گیاه، یک راکتور آب با فشار بالا از قبیل شوروی سابق، با مشکلات متعددی روبرو شده است

7. They pressurised me to stay.
[ترجمه ترگمان]از من خواستند که بمانم
[ترجمه گوگل]آنها به من فشار آوردند تا بمانند

8. The more likely explanation is that she was pressurising him to leave your daughter to marry her.
[ترجمه سیدالنگی] احتمالا توضیح بیشتر این است که آن دختر به او فشار آورد تا دختر شما را ترک کند و با او ازدواج کند.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد توضیح دادنش بیشتر از این است که او را وادار به ترک کردن دختر شما کرده تا با او ازدواج کند
[ترجمه گوگل]توضیح بیشتر احتمال این است که او فشار به او را ترک دختر خود را به ازدواج با او

9. There have even been attempts to pressurise Desmond Haynes, the island's sole representative, into joining the boycott.
[ترجمه ترگمان]حتی تلاش هایی برای pressurise Desmond، تنها نماینده جزیره، برای پیوستن به تحریم صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]حتی تلاش هایی برای تحت فشار قرار دادن دزموند هاسن، نماینده ی جزیره ی جزیره، در پی تحریم وجود دارد

10. Objectors at the Sizewell pressurised water reactor inquiry will make this very point.
[ترجمه ترگمان]objectors در پرس و جوی رآکتور آب تحت فشار بیش از حد تحت فشار قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]اشکال در تحقیق در راکور آب تحت فشار Sizewell باعث ایجاد این نقطه می شود

11. Will the Government stop pressurising authorities to cease supporting small primary schools through additional support across the county?
[ترجمه ترگمان]آیا دولت مانع از توقف حمایت از مدارس ابتدایی کوچک از طریق پشتیبانی اضافی در سراسر این استان خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]آیا دولت برای جلوگیری از حمایت از مدارس ابتدایی کوچک از طریق حمایت های اضافی در سراسر کشور، فشار به مقامات را متوقف می کند؟

12. Animals might mature faster: a pressurised poultry house, for example, could hurry chickens to earlier adulthood.
[ترجمه ترگمان]حیوانات ممکن است سریع تر باشند: یک خانه poultry تحت فشار، برای مثال، می تواند جوجه ها را به بزرگسالی برساند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، حیوانات ممکن است سریعتر یک خانه مرغ تحت فشار قرار بگیرند، به عنوان مثال، می تواند جوجه ها را به زودیاک بزرگ کند

13. We have to pressurise and score at the start in order to control the game.
[ترجمه ترگمان]ما باید در شروع بازی کنیم و امتیاز بگیریم تا بازی را کنترل کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید در ابتدا برای کنترل بازی به فشار و نمره برسیم

14. The team is in good form and can pressurise in attack. This has benefits; we have more chances to score when we pressurise and steal the ball in attack.
[ترجمه ترگمان]تیم در حالت خوبی است و می تواند در حمله شرکت کند این کار مزایایی دارد؛ ما شانس بیشتری برای کسب امتیاز در زمانی داریم که توپ را در حمله به سرقت می بریم و آن ها را بدزدیم
[ترجمه گوگل]این تیم در قالب خوبی است و می تواند در حمله تحت فشار قرار گیرد این مزایا دارد ما زمانی که توپ را تحت فشار قرار می دهیم و توپ را در حمله می بینیم، فرصت بیشتری داریم

15. Using legal means to intimidate or pressurise companies in business negotiations at lower levels is not at all surprising; it happens quite a lot.
[ترجمه ترگمان]استفاده از ابزارهای قانونی برای ترساندن یا اخراج شرکت ها در مذاکرات تجاری در سطوح پایین تر تعجب آور نیست؛ این امر بسیار زیاد اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]استفاده از ابزار قانونی برای ترساندن یا فشار دادن شرکت ها در مذاکرات تجاری در سطوح پایین تر تعجب آور نیست؛ این خیلی اتفاق می افتد

پیشنهاد کاربران

تحت فشار قرار دادن ، وادار کردن، مجبور کردن

حمایت کردن، حمایت


کلمات دیگر: