(انسان) سر به جیب، مرتب در فکر و غم، غصه خور، (حیوان) زایا، تخمی، کرچ، اندیشه کننده، روی تخم نشین
brooder
(انسان) سر به جیب، مرتب در فکر و غم، غصه خور، (حیوان) زایا، تخمی، کرچ، اندیشه کننده، روی تخم نشین
انگلیسی به فارسی
اندیشهکننده، روی تخمنشین
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a person, thing, or animal that broods.
• مشابه: sulk
• مشابه: sulk
• (2) تعریف: a heated structure in which young chickens or other birds are raised.
• one that broods; structure for raising young fowl
جملات نمونه
1. The same heavy, brooding silence descended on them.
[ترجمه ترگمان]همان سکوت سنگین و سنگین بر آن ها فرود آمد
[ترجمه گوگل]همان سکوت سنگین و تحریک کننده بر آنها فرود آمد
[ترجمه گوگل]همان سکوت سنگین و تحریک کننده بر آنها فرود آمد
2. Don't brood too much and just let it be. You will finally have what you should.
[ترجمه ترگمان]زیاد فکر نکن و فقط بذار باشه بالاخره کاری که باید بکنی رو خواهی داشت
[ترجمه گوگل]بیش از حد پرورش ندهید و فقط اجازه دهید آن را داشته باشد در نهایت آنچه شما باید انجام دهید
[ترجمه گوگل]بیش از حد پرورش ندهید و فقط اجازه دهید آن را داشته باشد در نهایت آنچه شما باید انجام دهید
3. Don't sit at home brooding all day.
[ترجمه ترگمان]تمام روز توی خونه نشین
[ترجمه گوگل]در تمام طول روز نشستن در خانه را نشکنید
[ترجمه گوگل]در تمام طول روز نشستن در خانه را نشکنید
4. It is time for hens to brood.
[ترجمه ترگمان]وقتش است که مرغ ها شروع کنند
[ترجمه گوگل]وقت آن است که مرغهای مرغ را بفروشیم
[ترجمه گوگل]وقت آن است که مرغهای مرغ را بفروشیم
5. It's no need to brood over inflation.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست به تورم فکر کنید
[ترجمه گوگل]این نیازی نیست که بیش از تورم رشد کند
[ترجمه گوگل]این نیازی نیست که بیش از تورم رشد کند
6. When he's depressed he sits brooding for hours.
[ترجمه ترگمان]وقتی او افسرده می شود، ساعت ها در فکر فرو می رود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او افسرده است، او ساعت ها سرگرم می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او افسرده است، او ساعت ها سرگرم می شود
7. She constantly broods about her family.
[ترجمه ترگمان]مدام در مورد خانواده اش فکر می کند
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم در مورد خانواده اش رشد می کند
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم در مورد خانواده اش رشد می کند
8. There is a brooding melancholy in his black and white photography.
[ترجمه ترگمان]در عکاسی سیاه و سفید او یک افسردگی عمیق وجود دارد
[ترجمه گوگل]در عکاسی سیاه و سفید، یک ماندانۀ فریبنده وجود دارد
[ترجمه گوگل]در عکاسی سیاه و سفید، یک ماندانۀ فریبنده وجود دارد
9. Extrovert prefer lively conversation to brood on the meaning of life.
[ترجمه ترگمان]Extrovert گفتگوهای زنده را ترجیح می دهند که به معنای زندگی باشند
[ترجمه گوگل]Extrovert ترجیح می دهد مکالمه پر جنب و جوش را به ماموریت در معنای زندگی است
[ترجمه گوگل]Extrovert ترجیح می دهد مکالمه پر جنب و جوش را به ماموریت در معنای زندگی است
10. The blackbird flew back and forth to its brood.
[ترجمه ترگمان]پرنده به پرواز درآمد و به سوی فرزندان خود پرواز کرد
[ترجمه گوگل]پرنده سیاه پرنده به عقب و جلو رفت
[ترجمه گوگل]پرنده سیاه پرنده به عقب و جلو رفت
11. Extroverts prefer lively conversation to brooding on the meaning of life.
[ترجمه ترگمان]برون گرایان گفتگوهای زنده و پر جنب و جوش را ترجیح می دهند تا به معنای زندگی فکر کنند
[ترجمه گوگل]Extroverts ترجیح می دهند مکالمه پر جنب و جوش را به معنای زندگی برون سپاری کنند
[ترجمه گوگل]Extroverts ترجیح می دهند مکالمه پر جنب و جوش را به معنای زندگی برون سپاری کنند
12. You're not still brooding over what he said, are you?
[ترجمه ترگمان]تو هنوز به چیزی که اون گفته فکر نمی کنی، هستی؟
[ترجمه گوگل]شما هنوز بر آنچه که او گفته اید، فداکاری نمی کنید؟
[ترجمه گوگل]شما هنوز بر آنچه که او گفته اید، فداکاری نمی کنید؟
13. Don't brood about it.
[ترجمه ترگمان]نگران آن نباش
[ترجمه گوگل]در مورد آن نگران نباش
[ترجمه گوگل]در مورد آن نگران نباش
14. There's no point brooding over it - she's gone.
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای فکر کردن به آن وجود ندارد - او رفته است
[ترجمه گوگل]هیچ فکری در مورد آن وجود ندارد - او رفته است
[ترجمه گوگل]هیچ فکری در مورد آن وجود ندارد - او رفته است
15. She sat at her desk,brooding darkly onwhy he had left her.
[ترجمه ترگمان]پشت میزش نشسته بود و به طرز مرموزی فکر می کرد که او را ترک کرده است
[ترجمه گوگل]او در میز خود نشسته بود، به طرز وحشیانه ای که او را ترک کرده بود
[ترجمه گوگل]او در میز خود نشسته بود، به طرز وحشیانه ای که او را ترک کرده بود
پیشنهاد کاربران
خاتمه دهنده ( در پرورش ملکه )
کلمات دیگر: