اسم خاص مذکر (مخفف آن: art)
arthur
اسم خاص مذکر (مخفف آن: art)
انگلیسی به فارسی
اسم خاص مذکر (مخفف آن: Art)
(افسانهی انگلیسی) آرتور (شاه بریتانیا و سرکردهی دلاوران میزگرد: Round Table)
آرتور
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: Arthurian (adj.)
مشتقات: Arthurian (adj.)
• : تعریف: in legend, esp. as codified by Thomas Malory in the sixteenth-century Morte d'Arthur, the King of Britain and the leader of the Knights of the Round Table.
• male first name
جملات نمونه
1. Arthur has some strange ideas, but on this occasion I'm inclined to agree with him.
[ترجمه ترگمان]آرتور ایده های عجیبی دارد، اما در این مورد من مایل هستم با او موافقت کنم
[ترجمه گوگل]آرتور برخی ایده های عجیب و غریب دارد، اما در این مورد من تمایل دارم با او موافق باشم
[ترجمه گوگل]آرتور برخی ایده های عجیب و غریب دارد، اما در این مورد من تمایل دارم با او موافق باشم
2. In the case of King Arthur, legend and truth are often inextricable.
[ترجمه ترگمان]در مورد شاه ارتور، افسانه و حقیقت اغلب حل نشدنی هستند
[ترجمه گوگل]در مورد پادشاه آرتور، افسانه و حقیقت اغلب غیرقابل انکار هستند
[ترجمه گوگل]در مورد پادشاه آرتور، افسانه و حقیقت اغلب غیرقابل انکار هستند
3. Arthur Davies sings the tenor solo.
[ترجمه ترگمان]آرتور دیویس صدای tenor را می خواند
[ترجمه گوگل]آرتور دیویس مستقل تنور را میخواند
[ترجمه گوگل]آرتور دیویس مستقل تنور را میخواند
4. The legend of king arthur represent the apotheosis of chivalry.
[ترجمه ترگمان]افسانه پادشاه آرتور مظهر apotheosis جوانمردی است
[ترجمه گوگل]افسانه پادشاه آرتور نماد ارتداد برده داری است
[ترجمه گوگل]افسانه پادشاه آرتور نماد ارتداد برده داری است
5. Arthur was a very gentle, caring person.
[ترجمه ترگمان]آرتور آدم بسیار مهربانی و مهربانی بود
[ترجمه گوگل]آرتور یک مرد بسیار ملایم و دلسوز بود
[ترجمه گوگل]آرتور یک مرد بسیار ملایم و دلسوز بود
6. At Merlin's instigation, Arthur founds the Fellowship of the Round Table.
[ترجمه ترگمان]در تحریک (مرلین)، آرتور، انجمن یاران میزگرد را پایه گذاری می کند
[ترجمه گوگل]آرتور در مطرح شدن مرلین، مدرک میزگرد را به دست آورد
[ترجمه گوگل]آرتور در مطرح شدن مرلین، مدرک میزگرد را به دست آورد
7. King Arthur tried to redress wrongs in his kingdom.
[ترجمه ترگمان]پادشاه آرتور سعی کرد wrongs را در قلمروی خود جبران کند
[ترجمه گوگل]پادشاه آرتور سعی در جبران خسارت در پادشاهی خود داشت
[ترجمه گوگل]پادشاه آرتور سعی در جبران خسارت در پادشاهی خود داشت
8. He surveyed Arthur Hailey's novels before presenting the award.
[ترجمه ترگمان]پیش از این که جایزه را به نمایش بگذارد، رمان آرتور را برانداز کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از ارائه این جایزه، رمان های آرتور هیلی را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]او قبل از ارائه این جایزه، رمان های آرتور هیلی را مورد بررسی قرار داد
9. Arthur was noted for the eccentricity of his clothes.
[ترجمه ترگمان]آرتور به علت the لباس هایش مشهور شد
[ترجمه گوگل]آرتور برای بی ثمر بودن لباس هایش اشاره کرد
[ترجمه گوگل]آرتور برای بی ثمر بودن لباس هایش اشاره کرد
10. Arthur Murray taught the foxtrot, the tango and the waltz.
[ترجمه ترگمان]آرتور موری رقص فاکس ترات و رقص والس را یاد داد
[ترجمه گوگل]آرتور موروری فاکسورتی، تانگو و والس را آموزش داد
[ترجمه گوگل]آرتور موروری فاکسورتی، تانگو و والس را آموزش داد
11. I've broken off my engagement to Arthur.
[ترجمه ترگمان]من نامزدی خود را با آرتور قطع کردم
[ترجمه گوگل]من تعامل من با آرتور را قطع کرده ام
[ترجمه گوگل]من تعامل من با آرتور را قطع کرده ام
12. The legends of King Arthur represent the apotheosis of chivalry.
[ترجمه ترگمان]افسانه های پادشاه آرتور، مظهر مجسم کردن جوانمردی است
[ترجمه گوگل]افسانه های پادشاه آرتور نشان دهنده طرز تلقی بزرگی است
[ترجمه گوگل]افسانه های پادشاه آرتور نشان دهنده طرز تلقی بزرگی است
13. Mary was a great solace to me after Arthur died.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه آرتور مرد، مری خیلی بهم آرامش میده
[ترجمه گوگل]مریم بعد از اینکه آرتور درگذشت، آرزوی بزرگ من بود
[ترجمه گوگل]مریم بعد از اینکه آرتور درگذشت، آرزوی بزرگ من بود
14. The U. S. team, captained by Arthur Ashe, won the Davis Cup in 1981 and 198
[ترجمه ترگمان]U اس این تیم توسط آرتور Ashe، کاپیتانی تیم دیویس در سال های ۱۹۸۱ و ۱۹۸ به دست آمد
[ترجمه گوگل]تیم تیم U S, سرپرستی آرتور اش، در سالهای 1981 و 198 در جام حذفی شرکت کرد
[ترجمه گوگل]تیم تیم U S, سرپرستی آرتور اش، در سالهای 1981 و 198 در جام حذفی شرکت کرد
کلمات دیگر: