(اروپا - سده های 17 و 18) تخت روان یکنفره
sedan chair
(اروپا - سده های 17 و 18) تخت روان یکنفره
انگلیسی به فارسی
(اروپا - سدههای 17 و 18) تخت روان یکنفره
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: an enclosed chair mounted on two horizontal poles and carried by one person in front and one in back.
• مشابه: litter
• مشابه: litter
• litter, portable closed passenger vehicle for one person suspended between poles and carried by men (was common during the 17th and 18th centuries)
a sedan chair is a special carriage for one person which was carried on two poles by two men, one in front and one behind. sedan chairs were used in the 17th and 18th centuries.
a sedan chair is a special carriage for one person which was carried on two poles by two men, one in front and one behind. sedan chairs were used in the 17th and 18th centuries.
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] تخت روان
جملات نمونه
1. The sedan chair was set down in a space of its own, and the curtains drawn aside.
[ترجمه ترگمان]صندلی راننده در فضایی از خودش قرار داشت و پرده ها کنار کشیده بودند
[ترجمه گوگل]صندلی سدان در یک فضای خود قرار گرفته و پرده ها کنار هم قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]صندلی سدان در یک فضای خود قرار گرفته و پرده ها کنار هم قرار گرفته اند
2. The worshippers dragged Ace before the sedan chair, throwing her to the ground.
[ترجمه ترگمان]The قبل از این که روی صندلی اتوموبیل سوار شوند، Ace را به زمین انداختند و او را به زمین انداختند
[ترجمه گوگل]عبادت کنندگان قبل از صندلی سدان، آس را کشیدند و او را به زمین انداختند
[ترجمه گوگل]عبادت کنندگان قبل از صندلی سدان، آس را کشیدند و او را به زمین انداختند
3. Goat-mask turned expectantly to the sedan chair, and stretched out a hand.
[ترجمه ترگمان]ماسک بز را به سمت ماشین سدان تبدیل کرد و دستش را دراز کرد
[ترجمه گوگل]ماسک بز به طور مداوم به صندلی سدان منتقل شد و یک دست کشید
[ترجمه گوگل]ماسک بز به طور مداوم به صندلی سدان منتقل شد و یک دست کشید
4. She went home in sedan chair.
[ترجمه ترگمان] اون رفت خونه با ماشین سدان
[ترجمه گوگل]او به صندلی سدان رفت
[ترجمه گوگل]او به صندلی سدان رفت
5. Having said, pulling a crown into the sedan chair in show.
[ترجمه ترگمان]پس از گفتن این حرف، یک تاج را روی صندلی سدان به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]گفت، تاج زدن به صندلی سدان در نمایش
[ترجمه گوگل]گفت، تاج زدن به صندلی سدان در نمایش
6. Promoting environmental protection in the Matilda Sedan Chair Race.
[ترجمه ترگمان]حفاظت محیط زیست در مسابقه صندلی ماشین \"ماتیلدا\"
[ترجمه گوگل]ترویج حفاظت از محیط زیست در مسابقه صندلی Matilda Sedan
[ترجمه گوگل]ترویج حفاظت از محیط زیست در مسابقه صندلی Matilda Sedan
7. The much-quoted comparison with a "sedan chair" is acceptable here by way of exception : a more comfortable ride would hardly have been conceivable, also at high speed.
[ترجمه ترگمان]مقایسه much با یک \"صندلی سدان\" در اینجا به استثنای موارد استثنا قابل قبول است: سواری راحت تر می تواند قابل تصور باشد، همچنین با سرعت بالا
[ترجمه گوگل]مقایسه با نقل قول با یک صندلی سدان، به واسطه استثنا قابل قبول است و امکان پذیر نیست، حتی در سرعت بالا نیز امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]مقایسه با نقل قول با یک صندلی سدان، به واسطه استثنا قابل قبول است و امکان پذیر نیست، حتی در سرعت بالا نیز امکان پذیر است
8. The bride gets off the sedan chair bashfully.
[ترجمه ترگمان]عروس با شرمندگی از روی صندلی اتومبیل بیرون می آید
[ترجمه گوگل]عروس صندلی سدان را با صدای بلند خاموش می کند
[ترجمه گوگل]عروس صندلی سدان را با صدای بلند خاموش می کند
9. King Solomon has made for himself a sedan chair From the timber of Lebanon.
[ترجمه ترگمان]شاه سلیمان برای خود یک صندلی برای خود تهیه کرده است
[ترجمه گوگل]پادشاه سلیمان برای صندلی سدان خود را از چوب لبنان ساخته است
[ترجمه گوگل]پادشاه سلیمان برای صندلی سدان خود را از چوب لبنان ساخته است
10. The bride stepped down from the bridal sedan chair with a bridal veil covering her head.
[ترجمه ترگمان]عروس از روی صندلی کنار تخت خواب عروس پیاده شد و پرده عروسی را روی سر گذاشت
[ترجمه گوگل]عروس از صندلی ساندوی لباس عروس خارج شد و حجاب لباس عروس که سرش را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]عروس از صندلی ساندوی لباس عروس خارج شد و حجاب لباس عروس که سرش را پوشانده بود
11. Gammon team takes part in the annual Sedan Chair Race.
[ترجمه ترگمان]تیم Gammon در مسابقه سالانه \"سدان\" شرکت می کند
[ترجمه گوگل]تیم گممون در مسابقات صندلی Sedan سالانه شرکت می کند
[ترجمه گوگل]تیم گممون در مسابقات صندلی Sedan سالانه شرکت می کند
12. As a mode of transport the sedan chair is as head as a dodo.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک حالت حمل و نقل، صندلی به عنوان یک \"دودو\" به عنوان یک \"دودو\" شناخته می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک روش حمل و نقل صندلی سدان به عنوان یک هدیه به عنوان سر
[ترجمه گوگل]به عنوان یک روش حمل و نقل صندلی سدان به عنوان یک هدیه به عنوان سر
13. Sedan chair was an important means of man - carrying transportation in ancient China.
[ترجمه ترگمان]صندلی \"سدان\" ابزار مهمی برای حمل و نقل انسان در چین باستان بود
[ترجمه گوگل]صندلی Sedan یک وسیله مهم برای انسان بود - حمل و نقل در چین باستان
[ترجمه گوگل]صندلی Sedan یک وسیله مهم برای انسان بود - حمل و نقل در چین باستان
14. Our Balinese guide pointed to the decorated litter, a kind of oversized sedan chair, parked on the pavement.
[ترجمه ترگمان]راهنمای Balinese ما را نشان داده بود که یک ماشین سدان بزرگ که روی سنگفرش خیابان پارک شده بود، اشاره کرد
[ترجمه گوگل]راهنمای بالایی ما اشاره کرد به بستر تزئین شده، نوعی صندلی سدان بزرگ است، پارک شده در پیاده رو
[ترجمه گوگل]راهنمای بالایی ما اشاره کرد به بستر تزئین شده، نوعی صندلی سدان بزرگ است، پارک شده در پیاده رو
پیشنهاد کاربران
کجاوه
کلمات دیگر: