کلمه جو
صفحه اصلی

trials

انگلیسی به فارسی

آزمایش های، محاکمه، امتحان، ازمایش، کوشش، محنت، مرافعه، رنج


جملات نمونه

1. summary trials and executions to intimidate the people
محاکمات و اعدام های بی رویه برای ارعاب مردم

2. the trials and tribulations of traveling across the african desert
سختی ها و مشقات سفر از میان صحرای افریقا

3. the machine was given extensive trials under different conditions
این موتور را تحت شرایط گوناگون آزمایش کردند.

4. despite all the setbacks and hard trials . . .
علیرغم همه ی ناکامی ها و دشواری های شدید . . .

پیشنهاد کاربران

آزمایشات

سعی
تلاش و کوشش

تخصصی ( حقوق ) محاکمات، دادگاه ها


کلمات دیگر: