بطوراتفاقی، برحسب اتفاق، اتفاقا، تصادفا
fortuitously
بطوراتفاقی، برحسب اتفاق، اتفاقا، تصادفا
انگلیسی به انگلیسی
• accidentally; by chance
جملات نمونه
1. Fortuitously, the advancing Union forces operated as a safety valve.
[ترجمه ترگمان]fortuitously، نیروهای اتحادیه پیشرفته که به عنوان یک سوپاپ اطمینان عمل می کنند
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، نیروهای پیشرو اتحادیه به عنوان یک شیر ایمنی عمل کردند
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، نیروهای پیشرو اتحادیه به عنوان یک شیر ایمنی عمل کردند
2. Fortuitously, these drugs also have clinically obvious pharmacodynamic end points—hypertension for bevacizumab and skin toxicity for erlotinib and gefitinib.
[ترجمه ترگمان]fortuitously، این داروها از نظر بالینی دارای نقاط پایانی دارای فشار خون بالا - فشار خون برای bevacizumab و سمیت پوستی برای erlotinib و gefitinib هستند
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، این داروها دارای علائم بالینی فارماکودینامیک بالینی - پرفشاری خون برای بویازیوزامب و سمیت پوست برای ارلوتینیب و ژفییتینیب هستند
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، این داروها دارای علائم بالینی فارماکودینامیک بالینی - پرفشاری خون برای بویازیوزامب و سمیت پوست برای ارلوتینیب و ژفییتینیب هستند
3. As the advantageous condition appeared fortuitously in the innovative activity, the opportunity plays an important part in gaining the result of innovation.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که شرایط سودمند fortuitously در فعالیت نوآورانه ظاهر شد، این فرصت نقش مهمی در بدست آوردن نتایج نوآوری ایفا می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان شرط مزبور به طور تصادفی در فعالیت های نوآورانه به نظر می رسد، این فرصت نقش مهمی در به دست آوردن نتیجه نوآوری دارد
[ترجمه گوگل]به عنوان شرط مزبور به طور تصادفی در فعالیت های نوآورانه به نظر می رسد، این فرصت نقش مهمی در به دست آوردن نتیجه نوآوری دارد
4. It also coincided, perhaps fortuitously for Mr Lukashenka, with an uncomfortable few weeks for Russia's Vladimir Putin.
[ترجمه ترگمان]این امر همچنین همزمان با چند هفته ناراحت کننده برای ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه، همزمان بود
[ترجمه گوگل]این نیز، شاید به طور اتفاقی برای آقای لوکاشنکو، همزمان با چند هفته ناراحت کننده برای ولادیمیر پوتین روسیه همخوانی داشت
[ترجمه گوگل]این نیز، شاید به طور اتفاقی برای آقای لوکاشنکو، همزمان با چند هفته ناراحت کننده برای ولادیمیر پوتین روسیه همخوانی داشت
5. Whether fortuitously or inevitably, I've come to meet them again and record their life experiences and their situations, perceiving through this the frailty and tenaciousness of life.
[ترجمه ترگمان]خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه، من آمده ام بار دیگر با آن ها ملاقات کنم و تجارب زندگی و موقعیت های آن ها را ثبت کنم و از این ضعف و ضعف زندگی آگاه شوم
[ترجمه گوگل]هر چند به طور اتفاقی یا ناگزیر، من دوباره به آنها ملاقات کردم و تجربیات زندگی و موقعیت های آنها را ثبت می کنم، درک و شکوفایی و شادابی زندگی را از این طریق درک می کنم
[ترجمه گوگل]هر چند به طور اتفاقی یا ناگزیر، من دوباره به آنها ملاقات کردم و تجربیات زندگی و موقعیت های آنها را ثبت می کنم، درک و شکوفایی و شادابی زندگی را از این طریق درک می کنم
6. It seemed to him unquestionable that fortuitously he had been permitted to look upon one of the world's really great men.
[ترجمه ترگمان]و چنین به نظرش می رسید که بر حسب تصادف بر سر یکی از مردان بزرگ جهان اجازه داده بود که بر سر یکی از مردان بزرگ جهان بنگرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او بی قاعده است که به طور تصادفی او مجاز به نگاه کردن به یکی از مردان واقعا بزرگ جهان است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او بی قاعده است که به طور تصادفی او مجاز به نگاه کردن به یکی از مردان واقعا بزرگ جهان است
7. The goal may have come about a bit fortuitously, the free-kick may not have been given, but you take your little bit of luck that sometimes makes champions.
[ترجمه ترگمان]ممکن است هدف کمی fortuitously باشد، ضربه آزاد ممکن است داده نشده باشد، اما شما کمی شانس خود را در نظر بگیرید که گاهی اوقات قهرمانان را می سازد
[ترجمه گوگل]هدف ممکن است کمی به صورت تصادفی اتفاق بیفتد، ممکن است ضربه آزاد به شما داده نشود، اما کمی شانس خود را می گیرید که بعضی اوقات قهرمان می شود
[ترجمه گوگل]هدف ممکن است کمی به صورت تصادفی اتفاق بیفتد، ممکن است ضربه آزاد به شما داده نشود، اما کمی شانس خود را می گیرید که بعضی اوقات قهرمان می شود
8. We won't do anything fortuitously in view of the final, we really want to become World champions.
[ترجمه ترگمان]ما در مقابل مسابقه نهایی هیچ کاری نمی کنیم، واقعا می خواهیم قهرمان جهانی بشویم
[ترجمه گوگل]ما به طور تصادفی با توجه به نهایی کاری انجام نخواهیم داد، ما واقعا می خواهیم قهرمان جهان شود
[ترجمه گوگل]ما به طور تصادفی با توجه به نهایی کاری انجام نخواهیم داد، ما واقعا می خواهیم قهرمان جهان شود
9. Fortuitously, the flyby also happens at the same time that Venus is at its maximum elongation from the Sun as seen from Earth.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، پرواز مجدد در همان زمانی اتفاق می افتد که ونوس در ماکزیمم طویل شدن خود از خورشید که از زمین دیده می شود قرار دارد
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، پرواز نیز در همان زمان رخ می دهد که زهره در حداکثر طول عمر خود از خورشید است که از زمین دیده می شود
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، پرواز نیز در همان زمان رخ می دهد که زهره در حداکثر طول عمر خود از خورشید است که از زمین دیده می شود
10. Hence it is plain that they achieve their end, not fortuitously, but designedly.
[ترجمه ترگمان]از این رو واضح است که به انتها رسیده اند، نه fortuitously، بلکه تعمدا
[ترجمه گوگل]از این رو روشن است که آنها به هدف خود پایان می دهند، نه به طور تصادفی، بلکه به صورت طراحی شده
[ترجمه گوگل]از این رو روشن است که آنها به هدف خود پایان می دهند، نه به طور تصادفی، بلکه به صورت طراحی شده
11. It helps if you were born to successful or wealthy parents but failing that, you could marry fortuitously!
[ترجمه ترگمان]اگر شما با والدین موفق و یا ثروتمند متولد شدید اما موفق نشوید، می توانید با fortuitously ازدواج کنید
[ترجمه گوگل]این امر به شما کمک می کند که به والدین موفق یا ثروتمند متولد شده اید، اما با شکست مواجه می شوید، می توانید به طور تصادفی ازدواج کنید!
[ترجمه گوگل]این امر به شما کمک می کند که به والدین موفق یا ثروتمند متولد شده اید، اما با شکست مواجه می شوید، می توانید به طور تصادفی ازدواج کنید!
12. The biggest single problem for the regime is the oppressed, contentious Shi'ite minority, who are fortuitously located just where the largest oil deposits sit.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین مساله برای رژیم، اقلیت ستمدیده، contentious شیعه است که درست در جایی واقع شده اند که بیش ترین ذخائر نفتی در آن قرار دارند
[ترجمه گوگل]بزرگترین مشکل واحد برای رژیم، اقلیت ستمدیده و متضاد شیعه است که به طور اتفاقی در جایی قرار دارند که بزرگترین ذخایر نفتی است
[ترجمه گوگل]بزرگترین مشکل واحد برای رژیم، اقلیت ستمدیده و متضاد شیعه است که به طور اتفاقی در جایی قرار دارند که بزرگترین ذخایر نفتی است
13. His real estate venture was one of the most fortuitously unlucky things he had ever heard of.
[ترجمه ترگمان]معاملات املاک او یکی از the چیزهایی بود که تا به حال شنیده بود
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری املاک و مستغلات او یکی از مواردی بود که تا به حال به طور اتفاقی از دست داده بود
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری املاک و مستغلات او یکی از مواردی بود که تا به حال به طور اتفاقی از دست داده بود
14. Hence it plain that they achieve their end, not fortuitously, but designedly.
[ترجمه ترگمان]از این رو آشکار است که به اهدافشان دست می یابند، نه fortuitously، بلکه تعمدا
[ترجمه گوگل]از این رو روشن است که آنها به پایان رسیدن خود، به طور تصادفی، اما طراحی شده است
[ترجمه گوگل]از این رو روشن است که آنها به پایان رسیدن خود، به طور تصادفی، اما طراحی شده است
پیشنهاد کاربران
از بخت خوب
به صورت اتفاقی ( که نتیجه مثبت داره )
به صورت اتفاقی ( که نتیجه مثبت داره )
کلمات دیگر: