1. She wore a short T-shirt that revealed her midriff.
[ترجمه ترگمان]او پیراهن کوتاهی به تن داشت که شکمش را نمایان می ساخت
[ترجمه گوگل]او پیراهن کوتاهی را پوشید که نشان میداد او مویی است
2. He was staring at her midriff.
[ترجمه ترگمان]او به شکمش خیره شده بود
[ترجمه گوگل]او به ریش او نگاه کرد
3. That accusation was like a blow to the midriff, still as hurtful as ever, nomatterhow often she heard it.
[ترجمه ترگمان]این اتهام مثل ضربه ای بود که به شکمش اصابت کرده بود، مثل همیشه درد می کرد، اما اغلب آن را می شنید
[ترجمه گوگل]این اتهام همانند یک ضربه به موش بود، هنوز همانطور که همیشه آسیب دیده بود، اغلب او را شنیده بود
4. The trick is preventing the fire in the midriff breaking out into a public conflagration.
[ترجمه ترگمان]این ترفند، جلوگیری از آتش سوزی در شکمش است که وارد یک آتش سوزی عمومی می شوند
[ترجمه گوگل]این ترفند جلوگیری از آتش سوزی در موش صحرایی است که باعث انفجار عموم می شود
5. The sharp sensation in her midriff shocked her by its intensity.
[ترجمه ترگمان]حس تند و تیزی در شکمش موج می زد
[ترجمه گوگل]احساس شدید در موش صحرایی او با شدت او را شوکه کرد
6. The bulge in its midriff testified to that.
[ترجمه ترگمان]The در شکمش به آن شکل داده شد
[ترجمه گوگل]باقیمانده در آن میانی به آن شهادت داد
7. Belch [ midriff flesh convulsion ] the swiftest treatment method?
[ترجمه ترگمان]- سریع ترین روش درمانی در شکمش وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]Belch [مایع گوشت مضر] سریع ترین روش درمان؟
8. His second kick to the midriff sent the lawyer's last meal gushing from his mouth.
[ترجمه ترگمان]ضربه دوم به شکمش خورد و آخرین وعده غذای وکیل را از دهانش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]ضربه دوم او به ماموریت ارسال آخرین وعده غذایی وحشی از دهان او
9. Baring a midriff or even dressing scantily in a bikini is guaranteed to boost your score.
[ترجمه ترگمان]خوردن یک شکم شکم و یا حتی لباس پوشاندن به شکل scantily با بیکینی تضمین می شود که امتیاز شما را بالا ببرد
[ترجمه گوگل]تضمین می شود که یک امتیاز بالایی داشته باشید و یا حتی لباس های بیکینی را بسوزانید
10. Ooh, ooh, the halter with the bare midriff, oh, and my black hip - huggers.
[ترجمه ترگمان]اوه، اوه، halter با شکم لخت، اوه، و باسن black -
[ترجمه گوگل]اوه، اوه، هاربرد با موی سرشیری، آه، و سیاه و سفید من - هیجان
11. Her tan from working outdoors in shorts and midriff tops accented the whole outfit.
[ترجمه ترگمان]او از کار کردن در فضای باز در فضای باز با شلوارک و کف شکم بر روی تمام لباس ها تاکید می کرد
[ترجمه گوگل]خالص او از کار خارج از منزل در شلوار کوتاه و کوهنوردی تاکید کل کل لباس را برجسته کرده است
12. Young American women believe that a bare midriff is fashionable.
[ترجمه ترگمان]زنان جوان آمریکایی بر این باورند که یک بند شکم برهنه مد روز است
[ترجمه گوگل]زنان جوان آمریکایی بر این باورند که یک موی سرخ شیک است
13. Marjayasana: Position stimulates the midriff area and the spinal column.
[ترجمه ترگمان]Marjayasana: موقعیت، ناحیه شکم را تحریک می کند و ستون فقرات
[ترجمه گوگل]مرجایاسانا: موقعیت محوری ستون فقرات و ستون فقرات را تحریک می کند
14. He was struck by a stabbing pain in his midriff.
[ترجمه ترگمان]درد شدیدی در شکمش ایجاد شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک درد مبهم در موش صحرایی او زده شد
15. Were it an elephant, our feet would be in its midriff, our heads just under its rib-cage.
[ترجمه ترگمان]اگر این یک فیل بود، پاهای ما در شکم آن بود، سره ای ما درست زیر دنده هایش چسبیده بود
[ترجمه گوگل]اگر یک فیل بود، پای ما در ناحیه موش بود، سرهایمان فقط زیر قفس قفس داریم