کلمه جو
صفحه اصلی

chef


معنی : سر اشپز
معانی دیگر : آشپز، خوراکپرداز، طباخ، خوالیگر، خوالگر

انگلیسی به فارسی

سرآشپز، سر اشپز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a skilled or professional cook, esp. one in charge of a hotel or restaurant kitchen.

- The hiring of a new chef has improved the restaurant's cuisine.
[ترجمه Avahita] استخدام یک آشپز ( سر آشپز؛فرقی نمیکنه ) جدید غذاهای رستوران را بهبود بخشیده است
[ترجمه F] استخدام یک سرآشپز جدید باعث پیشرفت غذاهای این رستوران شده است.
[ترجمه ترگمان] استخدام یک آشپز جدید غذاهای رستوران را بهبود بخشیده است
[ترجمه گوگل] استخدام یک سرآشپز جدید غذاهای رستوران را بهبود داده است

• professional cook, head cook
a chef is a cook in a restaurant or hotel.

مترادف و متضاد

سر اشپز (اسم)
chef

cook


Synonyms: chief cook and bottle washer, cuisinier, culinary artist, gourmet chef, hash slinger, sous chef


جملات نمونه

1. the guests were unhappy with the chef
مشتریان از سرآشپز ناراضی بودند.

2. The Decameron is widely regarded as Boccaccio's chef d'oeuvre.
[ترجمه ترگمان]The به طور گسترده به عنوان سرآشپز بوکاتچو در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]Decameron به طور گسترده ای به عنوان آشپز Boccaccio شناخته شده است

3. Try this new dish, created by our head chef.
[ترجمه ترگمان]این غذای تازه را امتحان کنید که توسط سر آشپز ما ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]این ظرف جدید را که توسط سرآشپز سر ما ایجاد شده، امتحان کنید

4. He started work as a trainee chef.
[ترجمه ...] او کار خود را به عنوان یک آشپز نو آموز شروع کرد
[ترجمه ترگمان]او کار خود را به عنوان یک کارآموز شروع کرد
[ترجمه گوگل]او کار خود را به عنوان آشپز کارآموز شروع کرد

5. Two women were hurt and the chef was bashed over the head with a bottle.
[ترجمه ترگمان]دو زن مجروح شده بودند و سر آشپز با بطری به سرش کوبیده شده بود
[ترجمه گوگل]دو زن صدمه دیده بودند و سرآشپز با یک بطری سر بریده بود

6. Every day a different chef will be conjuring up delicious dishes in the restaurant.
[ترجمه ...] هر روز یک سرآشپز متفاوت غذاهای خوشمزه را در رستوران به ارمغان می آورد. . . . . . .
[ترجمه ترگمان]هر روز آشپز دیگری غذاهای خوش مزه را در رستوران نگهداری خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هر روز یک سرآشپز متفاوت غذاهای خوشمزه را در رستوران به ارمغان می آورد

7. She dreamed of becoming a chef.
[ترجمه او درمورد یک آشپز خواب میدید] او درمورد یک آشپز خواب میدید
[ترجمه Mahla] او رویای آشپز شدنش را میدید
[ترجمه ترگمان]او خواب یک آشپز را می دید
[ترجمه گوگل]او از تبدیل شدن به آشپز رویایی

8. Her father, a trained chef, now works as a bus driver.
[ترجمه ترگمان]پدرش یک آشپز آموزش دیده است که در حال حاضر به عنوان راننده اتوبوس کار می کند
[ترجمه گوگل]پدرش، آشپز آموزش دیده، اکنون به عنوان یک راننده اتوبوس کار می کند

9. The chef had produced one of his most spectacular creations, a whole roasted swan.
[ترجمه ترگمان]آشپز یکی از شگفت انگیزترین مخلوقات خود را، که یک قو roasted بود، به وجود آورده بود
[ترجمه گوگل]سرآشپز یکی از زیباترین آثار او، یک قوچ خوراکی کامل را تولید کرد

10. James works as assistant chef at a fast food restaurant.
[ترجمه ترگمان]جیمز به عنوان دستیار آشپز در یک رستوران فست فود کار می کند
[ترجمه گوگل]جیمز به عنوان دستیار سرآشپز در رستوران فست فود کار می کند

11. John worked as a chef in the merchant navy.
[ترجمه ترگمان]جان به عنوان یه سرآشپز تو نیروی دریایی کار می کرده
[ترجمه گوگل]جان به عنوان سرآشپز در نیروی دریایی کار می کرد

12. The chef used an electric grinder in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]آشپز از یک آسیاب برقی در آشپزخانه استفاده کرد
[ترجمه گوگل]سرآشپز یک آشپزخانه الکتریکی را در آشپزخانه استفاده می کند

13. I commended the chef on the excellent meal. I later wrote to commend him to his employer, the restaurant owner.
[ترجمه ترگمان]من از آشپز در غذای عالی تشکر کردم بعدها نوشتم که او را به کارفرمای خود، صاحب رستوران، می سپارم
[ترجمه گوگل]من آشپز را بر روی وعده های عالی ستایش کردم من بعدا نوشتم که او را به کارفرمای خود، صاحب رستوران دعوت کند

14. The chef bustled about in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]آشپز با عجله در آشپزخانه به حرکت در آمد
[ترجمه گوگل]سرآشپز در آشپزخانه گریه کرد

15. He took a job as a sous chef in a London hotel.
[ترجمه ترگمان]او شغلی در هتل لندن کرایه کرده بود
[ترجمه گوگل]او در یک هتل لندن به عنوان آشپز سوس مشغول به کار شد

پیشنهاد کاربران

آشپز حرفه ای!

سرآشپز

سر آشپز و یا آشپز

آشپز . سر آشپز

سراشپز

The head cook in the hotel

A Person who prepares and cooks food in a rataurant

A Person who prepares and cooks food in a restaurant

A person who prepares and cooks food in a restaurant is a chef

Chef به کسی می گن که مدرک دانشگاهی داره ویه صورت حرفه ای آشپزی میکنه و cook به کسی میگن که به صورت تفننی آشپزی میکنه مانند آدمی که تو خونه آشپزی میکنه

سر آشپز یا آشپز

سر آشپز. آشپز😇

سرآشپز. آشپز . و یا صاحب رستوران

سر آشپر
اگه جمله میخواین اینو بنویسین
I think the chefs are very fat.


سرآشپز
البته این کلمه در Reach 1 هم گفته شده 😊💞

اشپز فوق حرفه ای

معنی کلمه chef یعنی آشپز یا سرآشپز که توی کار خودش ماهر هست. مثال:chef is skilled in his work and he is a bit fat.

شاهکار.
بسیار برجسته.
برجسته.
عالی.
بهترین.
رئیس
بی نظیر
بی رقیب
یگانه
بهترین
کار برجسته
هنر
استادی
کار بی نظیر
خارق العاده
فوق العاده
هنر نمایی
شیرین کاری
نمایان
استادانه
کار هم
بی همتا
ممتاز
کار بزرگ و نمایان کاری که در آن هنر نمایی کرده باشند شهکار
برتر
بهترین
ممتاز
بزرگ ترین
ارزشمند
اثر ارزشمند




A skilled cook

Chef : سرآشپز ( آشپز خیلی حرفه ای و درحه یک و کاربلد )
با Chief اشتباه نکنید
noun
[count]
1 : a professional cook who usually is in charge of a kitchen in a restaurant
The hotel's chef trained at the finest culinary institutes in◀️ Europe.
◀️He's the head chef at a five - star restaurant.
◀️a celebrity chef with her own TV show
2 : a person who prepares food for people to eat : cook
◀️My friend is an excellent chef

◀️I'm not cook and a chef


کلمات دیگر: