کلمه جو
صفحه اصلی

flak


معنی : توپخانه ضد هوایی
معانی دیگر : تیراندازی ضد هوایی، آتش پاد هوایی، (عامیانه) انتقاد پر سر و صدا

انگلیسی به فارسی

توپخانه ضد‌هوایی


لاک پشت، توپخانه ضد هوایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: antiaircraft fire, esp. the bursting shells of such fire.

(2) تعریف: (informal) irritating opposition, criticism, or dissent.
مشابه: mischief

- He received a lot of flak at work for his appearance on a reality show.
[ترجمه ترگمان] او به خاطر ظاهر خود در یک نمایش واقعیت مورد انتقاد شدید قرار گرفت
[ترجمه گوگل] او برای نمایش خود در یک نمایش واقعیت، کارهای زیادی را برای کار به دست آورد

• antiaircraft fire; criticism, verbal abuse
flak is a large number of explosive shells being fired at planes from the ground.
you can also refer to severe criticism as flak; an informal use.

مترادف و متضاد

توپخانه ضد هوایی (اسم)
air defense artillery, flak

complaint, criticism


Synonyms: abuse, bad press, brickbat, censure, condemnation, disapprobation, disapproval, disparagement, fault-finding, hostility, knock, opposition, pan, rap, swipe


Antonyms: compliment, praise


جملات نمونه

1. flak was puffing all around our airplane
گلوله های توپ ضد هوایی در اطراف هواپیمای ما منفجر می شد.

2. guns capable of spitting heavy flak at missiles
توپ هایی که قادرند گلوله های سنگین به سوی موشک ها بیاندازند

3. his plane was downed by enemy flak
آتش پاد هوایی دشمن هواپیمای او را به زیر آورد.

4. his enemies are giving him a lot of flak
دشمنانش بر ضد او جنجال زیادی می کنند.

5. She took/caught some flak from her parents about her new dress.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]او در مورد لباس جدید خود از والدین او گرفتار شد

6. They flew into heavy flak over the target area.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد منطقه هدف به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها در ناحیه هدف به ضربات سنگین پرواز کردند

7. Lilley has taken a lot of flak for his views on drugs.
[ترجمه ترگمان]lilley به خاطر دیدگاه های خود نسبت به مواد مخدر مورد انتقاد شدید قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]لیلی در مورد دیدگاه هایش در زمینه مواد مخدر بسیار ضعیف شده است

8. Why do I always get the flak when something goes wrong around here?
[ترجمه ترگمان]چرا من همیشه ضد گلوله هستم وقتی یه چیزی در این مورد اشتباه پیش میره؟
[ترجمه گوگل]چرا وقتی که چیزی در اینجا اشتباه رخ می دهد، من همیشه می روم؟

9. The President is getting a lot of flak for that.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به خاطر این موضوع مورد انتقاد شدید قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور برای آن بسیار مقابله می کند

10. Nor should he get all the union flak for doing exactly what he was hired to do.
[ترجمه ترگمان]و همچنین نباید به خاطر کاری که استخدام شده بود انجام دهد
[ترجمه گوگل]او همچنین نباید تمام اعضای اتحادیه را برای انجام دقیق آنچه که استخدام شده بود انجام دهد

11. The 110 had vanished, frightened by flak.
[ترجمه ترگمان]۱۱۰ % ۱۱ ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]این 110 نفر از بین رفته اند و از روی ترس و وحشت زده شده اند

12. The shoulders were padded like a flak jacket, with fringed epaulettes.
[ترجمه ترگمان]The مثل یک ژاکت پوشیده شده بود که با fringed حاشیه دوزی شده بود
[ترجمه گوگل]شانه ها مانند یک ژاکت ورقه ای با اپیلاسیون های حاشیه ای پوشیده شده بودند

13. He'd have to take the flak for having a lift with Mrs Wright.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود به خاطر اینکه با خانم رایت یک آسانسور را برداشته بود، مورد انتقاد قرار گیرد
[ترجمه گوگل]او باید برای داشتن یک بالشت با خانم رایت، مجبور باشد

14. His court appearances drew so much flak that he was forced to relinquish his role at Microsoft.
[ترجمه ترگمان]حضور دربار او چنان مورد انتقاد قرار گرفت که مجبور شد از نقش خود در مایکروسافت چشم پوشی کند
[ترجمه گوگل]ظاهرا دادگاه او خیلی زحمت کشید که مجبور شد نقش خود را در مایکروسافت کنار بگذارد

15. Only a few, isolated bursts of flak were seen and no enemy fighters were encountered.
[ترجمه ترگمان]تنها چند نفر از آن ها به شدت مورد حمله قرار گرفته بودند و هیچ مبارز دشمن با آن ها مواجه نشده بود
[ترجمه گوگل]تنها چند انفجار جدا شده از انفجار مشاهده شد و هیچ دشمن با آن مواجه نشد

His plane was downed by enemy flak.

آتش پاد هوایی دشمن هواپیمای او را به زیر آورد.


His enemies are giving him a lot of flak.

دشمنانش بر ضد او جنجال زیادی می‌کنند.


پیشنهاد کاربران

انتقاد

مخالفت شدید

انتقاد شدید


کلمات دیگر: