کلمه جو
صفحه اصلی

metaphor


معنی : کنایه، تشبیه، استعاره، صنعت استعاره
معانی دیگر : (ادبیات) استعاره (مثلا: جهان کلا همانند صحنه ی تئاتر است all the world is a stage)

انگلیسی به فارسی

استعاره، مجاز


(هنر) سمبل، تصویر، ایماژ


استعاره، تشبیه، کنایه، صنعت استعاره


انگلیسی به انگلیسی

• simile, poetic substitution of one thing for another in order to suggest comparison or resemblance; mundane thing that is used as a symbol for an abstract concept
a metaphor is a way of describing something by saying that it is something else which has the qualities that you are trying to describe. for example, if you want to say that someone is shy and timid, you might say that they are a mouse.

مترادف و متضاد

Antonyms: plain speech


کنایه (اسم)
allegory, allusion, innuendo, quip, metonymy, metaphor, quibble, jest, squib, dig, lampoon, metonym

تشبیه (اسم)
comparison, simulation, assimilation, similitude, metaphor, simile

استعاره (اسم)
metaphor, conceit, simile, trope

صنعت استعاره (اسم)
metaphor

figure of speech, implied comparison


Synonyms: allegory, analogy, emblem, hope, image, metonymy, personification, similitude, symbol, trope


جملات نمونه

1. The author uses disease as a metaphor for the corruption in society.
[ترجمه ترگمان]نویسنده از بیماری به عنوان استعاره برای فساد در جامعه استفاده می کند
[ترجمه گوگل]نویسنده از بیماری به عنوان یک استعاره برای فساد در جامعه استفاده می کند

2. The divided family remains a powerful metaphor for a society that continued to tear itself apart.
[ترجمه جاوید جابرانصار] خانواده از هم پاشیده یک استعاره قوی برای جامه ای است که در جریان متلاشی شدن میباشد.
[ترجمه ترگمان]خانواده تقسیم شده یک استعاره قدرتمند برای جامعه ای است که به تجزیه خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]خانواده تقسیم شده استعاره قدرتمند جامعه ای است که همچنان خود را از هم جدا می کند

3. He uses the metaphor of fire to represent hatred.
[ترجمه ترگمان]او از استعاره آتش برای نشان دادن نفرت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او از استعاره آتش برای نشان دادن نفرت استفاده می کند

4. In poetry the rose is often a metaphor for love.
[ترجمه ترگمان]در شعر، رز اغلب یک استعاره برای عشق است
[ترجمه گوگل]در شعر گل رز اغلب یک استعاره برای عشق است

5. Their relationship is a metaphor for the failure of communication in the modern world.
[ترجمه ترگمان]رابطه آن ها استعاره ای برای شکست ارتباطات در دنیای مدرن است
[ترجمه گوگل]ارتباط آنها یک استعاره برای شکست ارتباط در دنیای مدرن است

6. A frequent metaphor for one aspect of chaos theory is called the Butterfly Effect - butterflies flapping their wings in the Amazon affect the weather in Chicago.
[ترجمه ترگمان]استعاره مکرر برای یک جنبه از نظریه هرج و مرج، اثر پروانه ای نامیده می شود - پروانه ها که باله ای خود را در آمازون به هم می زنند، بر آب و هوای شیکاگو تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]یک استعاره مکرر برای یکی از جنبه های نظریه هرج و مرج، اثر پروانه ای نامیده می شود - پروانه ها با بال های بالایی خود در آمازون بر آب و هوا در شیکاگو تاثیر می گذارند

7. The writer's striking use of metaphor.
[ترجمه ترگمان]کاربرد قابل توجه نویسنده از استعاره
[ترجمه گوگل]استفاده قابل توجه از استعاره نویسنده

8. We discussed the use of metaphor in the text.
[ترجمه ترگمان]ما استفاده از استعاره در متن را مورد بحث قرار دادیم
[ترجمه گوگل]ما درباره استفاده از استعاره در متن بحث کردیم

9. Using metaphor, we say that computers have senses and a memory.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از استعاره، می گوییم که کامپیوترها حس و حافظه دارند
[ترجمه گوگل]با استفاده از استعاره، می گوییم که کامپیوتر ها دارای حسی و حافظه است

10. Metaphor and simile are the most commonly used figures of speech in everyday language.
[ترجمه ترگمان]استعاره و تشبیه رایج ترین اشکال گفتاری در زبان روزمره هستند
[ترجمه گوگل]استعاره و شبیه سازی رایجترین جملات سخنرانی در زبان روزمره است

11. 'This vale of tears'is a metaphor for the human condition.
[ترجمه ترگمان]این دره پر از اشک، استعاره ای برای شرایط انسان است
[ترجمه گوگل]'این دروغ از اشک های استعاره برای شرایط انسان است

12. In the film, the city is a metaphor for confusion and loneliness.
[ترجمه ترگمان]در فیلم، شهر استعاره برای سردرگمی و تنهایی است
[ترجمه گوگل]در این فیلم، شهر استعاره ای برای سردرگمی و تنهایی است

13. Metaphor is a common literary device.
[ترجمه ترگمان]استعاره یک وسیله ادبی رایج است
[ترجمه گوگل]استعاره یک دستگاه ادبی رایج است

14. Let us distinguish the various types of metaphor.
[ترجمه ترگمان]بیایید انواع مختلف استعاره را متمایز کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید انواع مختلف استعاره را تشخیص دهیم

15. For example, the underlying metaphor for the working space on the screen, is a desk top.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، استعاره زیربنایی برای فضای کاری روی صفحه، یک میز تحریر است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، استعاره پایه برای فضای کاری روی صفحه، یک میز است

mix one's metaphors

مجازآمیزی کردن، استعاره‌ها را به هم آمیختن، ترکیب دو یا چند استعاره


a mix metaphor

ترکیب استعاره/ استعاره ی ترکیبی


پیشنهاد کاربران

استعاره

افسانه

کنایه. it's a metaphor

فن بیان

در هنر معنی سمبل می دهد

a style of writing with an excessive use of metaphor

metaphor ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: استعاره
تعریف: آرایه ای زبانی که در آن واژه یا عبارتی که معمولاً برای دلالت بر شیء یا عملی به کار می رود، به شیء یا عملی دیگر اطلاق می شود


کلمات دیگر: