جبران شد، جبران کردن، غرامت دادن، پاداش دادن، تاوان دادن، عوض دادن، تلافی کردن
compensated
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. compensated semiconductor
نیمه هادی متعادل
2. their enthusiasm compensated for the paucity of their numbers
اشتیاق آنان کمی تعداد آنها را جبران می کرد.
پیشنهاد کاربران
تعدیل شده موازنه شده
جبران شده
تعدیل شده
کلمات دیگر: