1. Their dog had to be put to sleep after it went for the postwoman.
[ترجمه ترگمان]سگ آن ها می بایستی بعد از آن که برای the به خواب رفت بخوابد
[ترجمه گوگل]سگ خود را پس از آن برای پسوند خانم به خواب رفته بود
2. Stray dogs are usually put to sleep if no one claims them.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی ادعا کند، سگ های سرگردان سرگردان معمولا به خواب می روند
[ترجمه گوگل]سگهای ولگرد معمولا به خواب می روند اگر کسی آنها را ادعا نکند
3. Don't worry. Your dog will be put to sleep for the operation.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش سگ تو برای عمل آماده میشه
[ترجمه گوگل]نگران نباش سگ شما برای عملیات به خواب می رود
4. Seven animals have been put to sleep.
[ترجمه ترگمان]هفت حیوان به خواب رفته اند
[ترجمه گوگل]هفت حیوان به خواب رفته اند
5. Ladies and gentlemen, Sheba was put to sleep last Monday.
[ترجمه ترگمان]خانم ها و آقایان، شبا دوشنبه پیش از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]خانم ها و آقایان، شبا روز دوشنبه گذشته به خواب رفت
6. Female speaker Being put to sleep, being cut open, it's all a bit frightening.
[ترجمه ترگمان]سخنران زن که قرار است به خواب برود، باز است، این یک کمی ترسناک است
[ترجمه گوگل]سخنران زن به خواب رفتن، قطع شدن، همه چیز کمی ترسناک است
7. Simultaneously, I found I put to sleep and could hardly keep my eyes open.
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، متوجه شدم که خوابم می برد و به سختی می توانستم چشمانم را باز نگه دارم
[ترجمه گوگل]همزمان من متوجه شدم که خوابم می برد و می توانستم چشمانم را باز کنم
8. I just need his mind put to sleep.
[ترجمه ترگمان] فقط میخوام خوابش ببره
[ترجمه گوگل]فقط به ذهنم نیاز دارم که بخوابم
9. My dog was put to sleep during the operation.
[ترجمه ترگمان]سگ من در طول این عملیات خوابید
[ترجمه گوگل]سگ من در طول عملیات خوابید
10. When your dog gets old, you can put to sleep.
[ترجمه ترگمان]وقتی سگت پیر شد میتونی بخوابی
[ترجمه گوگل]هنگامی که سگ شما قدیمی می شود، می توانید به خواب بروید
11. Betsy: We had to have our cat put to sleep. She had a tumor incurable.
[ترجمه ترگمان] باید گربه مون رو به خواب فرو می کردیم اون تومور غیرقابل درمان داشت
[ترجمه گوگل]Betsy ما مجبور بودیم که گربه ما بخوابد او تومور غیر قابل درمان بود
12. One of these pills put to sleep in an hour.
[ترجمه ترگمان]یکی از این قرص ها باید تا یک ساعت دیگه بخوابه
[ترجمه گوگل]یکی از این قرص ها یک ساعت در خواب است
13. Their cat was growing old and blind and would have to be put to sleep.
[ترجمه ترگمان]گربه آن ها پیر و کور شده بود و مجبور بود بخوابد
[ترجمه گوگل]گربه آنها پیر و نابینا رشد کرد و باید به خواب برود
14. I'm going take the dog down to the vet'sand have her put to sleep.
[ترجمه ترگمان]می خوام سگ رو ببرم پیش دامپزشک و بذارم بخوابه
[ترجمه گوگل]من می خواهم سگ را به دامپزشک ببرم و او را به خواب بیاورم
15. Her misgivings about what he was asking her to do had been put to sleep by his open face and little-boy smile.
[ترجمه ترگمان]misgivings درباره کاری که از او خواسته بود، با لبخند باز و پسر کوچکش به خواب فرو رفت
[ترجمه گوگل]شک و تردید او درباره چیزی که او از او خواسته بود انجام می داد، با چهره باز و لبخند بچه ی کوچکش خوابید