کلمه جو
صفحه اصلی

shoot off

پیشنهاد کاربران

1. ( به سرعت یا ناگهان، جایی را ) ترک کردن
Sorry, but I’ll have to shoot off before the end of the meeting.
I have to shoot off to my next appointment.

2. ( به سرعت چیزی ) نوشتن یا پیغام فرستادن
She immediately shot off an email in reply.

اصطلاحی در تیراندازی است، وقتی که می خواهند در یک مسابقه، برندۀ نهایی را مشخص کنند. دیالوگی از فیلم �Super Bad� که این اصطلاح در آن به کار رفته:
- I shot that cat last week. ( هفتۀ گذشته اون گربه هه رو با تیر زدم. )
- It was already dead, man. ( اون مُرده بود، پسر. )
- I still shot it. ( من بهش شلیک کردم! )
- That cat was dead. ( اون گربه مُرده بود. )
- there's only one way to settle this guys. ( فقط یه راه هست، بچه ها، برای حل این مسئله. )
- Shoot - off. ( مسابقۀ تیراندازی )


کلمات دیگر: