• in an unfair manner, in an unjust manner, dishonestly
unfairly
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. the unfairly dismissed employees filed a suit against the company
کارمندانی که به ناحق بر کنار شده بودند بر علیه شرکت اقامه ی دعوی کردند.
2. A month after being unfairly dismissed, he was reinstated in his job.
[ترجمه ترگمان]یک ماه پس از برکناری ناعادلانه او، او دوباره در شغل خود ابقا شد
[ترجمه گوگل]یک ماه پس از اخراج غیرمنصفانه، او در کار خود بازسازی شد
[ترجمه گوگل]یک ماه پس از اخراج غیرمنصفانه، او در کار خود بازسازی شد
3. His reputation, he said, had been unfairly sullied by allegations, half-truths and innuendos.
[ترجمه ترگمان]او گفت که شهرت او به طور ناعادلانه با اتهامات، نیمی از حقایق و innuendos لکه دار شده است
[ترجمه گوگل]او می گوید شهرت او به دلیل اتهامات، نیمی از حقایق و انی نودو ها ناعادلانه بوده است
[ترجمه گوگل]او می گوید شهرت او به دلیل اتهامات، نیمی از حقایق و انی نودو ها ناعادلانه بوده است
4. Some shops marked up the goods unfairly.
[ترجمه ترگمان]برخی از مغازه ها کالا را ناعادلانه دانستند
[ترجمه گوگل]برخی از مغازه ها کالا را ناعادلانه تشخیص دادند
[ترجمه گوگل]برخی از مغازه ها کالا را ناعادلانه تشخیص دادند
5. The present law discriminates unfairly against women.
[ترجمه ترگمان]در این قانون ناعادلانه بر علیه زنان تبعیض قائل می شود
[ترجمه گوگل]قانون فعلی غیرمنصفانه علیه زنان تبعیض آمیز است
[ترجمه گوگل]قانون فعلی غیرمنصفانه علیه زنان تبعیض آمیز است
6. Many football fans are unfairly identified with violent behaviour.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هواداران فوتبال به طور ناعادلانه با رفتار خشونت آمیز شناسایی شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از طرفداران فوتبال به طور ناعادلانه با رفتار خشونت آمیز شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از طرفداران فوتبال به طور ناعادلانه با رفتار خشونت آمیز شناخته می شوند
7. She claims she was unfairly dismissed from her post.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کرد که او را به ناحق از پست اخراج کرده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند او ناعادلانه از پست او اخراج شده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند او ناعادلانه از پست او اخراج شده است
8. This new legislation is unfairly weighted against the small farmer.
[ترجمه ترگمان]این قانون جدید به طور ناعادلانه بر علیه یک کشاورز کوچک وزن می شود
[ترجمه گوگل]این قانون جدید ناعادلانه علیه کشاورز کوچک است
[ترجمه گوگل]این قانون جدید ناعادلانه علیه کشاورز کوچک است
9. Teachers claim such measures could unfairly disadvantage ethnic minorities.
[ترجمه ترگمان]آموزگاران مدعی هستند که چنین تدابیری ممکن است به طور غیر منصفانه از اقلیت های نژادی زیان بار کند
[ترجمه گوگل]معلمان ادعا می کنند چنین اقداماتی می تواند اقلیت های قومی ناخوشایند را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]معلمان ادعا می کنند چنین اقداماتی می تواند اقلیت های قومی ناخوشایند را از بین ببرد
10. The children protested when they were punished unfairly.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن ها به طور ناعادلانه ای مجازات شدند، بچه ها اعتراض کردند
[ترجمه گوگل]کودکان هنگامی که به طور ناعادلانه مجازات شدند اعتراض کردند
[ترجمه گوگل]کودکان هنگامی که به طور ناعادلانه مجازات شدند اعتراض کردند
11. Workers who have been unfairly dismissed may claim compensation.
[ترجمه ترگمان]کارگرانی که به طور ناعادلانه اخراج شده اند ممکن است ادعای غرامت کنند
[ترجمه گوگل]کارکنانی که به طور غیرمستقیم اخراج شده اند ممکن است جبران خسارت کنند
[ترجمه گوگل]کارکنانی که به طور غیرمستقیم اخراج شده اند ممکن است جبران خسارت کنند
12. She claims to have been unfairly dismissed.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که ناعادلانه اخراج شده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که به طور غیرمستقیم اخراج شده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که به طور غیرمستقیم اخراج شده است
13. The events had stained the city's reputation unfairly.
[ترجمه ترگمان]وقایع شهرت شهر را به ناحق لکه دار کرده بود
[ترجمه گوگل]حوادث شهرت شهر را ناعادلانه رنگ آمیزی کردند
[ترجمه گوگل]حوادث شهرت شهر را ناعادلانه رنگ آمیزی کردند
14. He unfairly blamed Frances for the failure.
[ترجمه ترگمان]او به طور ناعادلانه فرانسیس را به خاطر شکست مقصر دانست
[ترجمه گوگل]او فرانسیس را ناعادلانه متهم به شکست کرد
[ترجمه گوگل]او فرانسیس را ناعادلانه متهم به شکست کرد
پیشنهاد کاربران
غیر منصفانه
ناعادلانه
نامردیه
کلمات دیگر: