( make sth possible ( for somebody to do something
چیزی را ممکن ساختن، امکان پذیر کردن، بستر . . . را مهیا کردن، شرایطی برای . . . آماده کردن، این امکان را برای . . . فراهم کردن
Computer technology makes it possible for many people to work from home.
فناوری کامپیوتری، این امکان را برای بسیاری از افراد فراهم می کند که از خانه کار کنند.