کلمه جو
صفحه اصلی

smoldering

انگلیسی به فارسی

ذوب شدن، سوختن ودود کردن، بی اتش سوختن


انگلیسی به انگلیسی

• burning or smoking without flame; expressing repressed feelings of anger; existing in a suppressed state

جملات نمونه

1. a cigarette is smoldering in the ashtray
سیگار در جاسیگاری می سوزد.

2. The mat was smoldering where the burning log had fallen.
[ترجمه ترگمان]در جایی که تنه درخت سوزان سقوط کرده بود، در حال سوختن بود
[ترجمه گوگل]مات در آنجا افتادن آتش سوزی بود

3. Ryan Klesko sat Wednesday, his smoldering bat idled by a sore right wrist.
[ترجمه ترگمان]رایان Klesko روز چهارشنبه نشست، خفاش خاموش او با مچ دست راستش بی کار مانده بود
[ترجمه گوگل]رایان کلسکو روز چهارشنبه نشست خبری خود را با یک مچ دست راست روبرو کرد

4. The result is a smoldering tale blending end-of-the-road madness with earthy compassion and the triumphant human spirit.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه این داستان یک داستان آتشین و آتشین است که با شفقت زمینی و روحیه پیروزمندانه بشر به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]نتیجه یک داستان تلخ زده ترکیبی از جنون پایان دادن به جاده با دلسوزی زمین و روح پیروزی انسان است

5. The cooking fires were smoldering when we reached the valley floor, but the hamlet was empty of people.
[ترجمه ترگمان]وقتی به طبقه پایین رسیدیم، آتش در حال سوختن بود، اما دهکده خالی بود
[ترجمه گوگل]آتش سوزی های پخت و پز وقتی که ما به کفۀ دره رسیده بود، تلخ می شد، اما هومت خالی از مردم بود

6. A few embarrassments are also smoldering, assiduously stoked by the Gramm camp.
[ترجمه ترگمان]برخی از ناراحتی های آن ها نیز در حال سوختن هستند و به طور جدی توسط اردوگاه Gramm تشدید شده اند
[ترجمه گوگل]چند شرمآوری نیز در حال تردید است، که به شدت توسط اردوگاه گرام انجام می شود

7. The smoldering ruins wrapped the city in a pall of smoke.
[ترجمه ترگمان]ویرانه های سوخته شهر، شهر را با دود و دود احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]خرابه های ریز ریزه شهر را در یک دود ریختند

8. Greene found himself seated across from smoldering sex object Fabio.
[ترجمه ترگمان]گرین در حالی که خود را روی آن نشسته بود، نشسته بود
[ترجمه گوگل]گرین یافت که خودش را از فریبو از جنس فرسودگی سفت و محکم نشسته است

9. The smoldering rushes in the wall socket threw only faint light.
[ترجمه ترگمان]هجوم smoldering در حدقه فقط نور ضعیفی ایجاد می کرد
[ترجمه گوگل]انجماد در انجماد در سوکت دیافراگم، تنها نور کم را پرتاب می کند

10. There was a strong, smoldering sensuality about her, but that was not her magic.
[ترجمه ترگمان]در این حال، شور و اشتیاق شدیدی نسبت به او وجود داشت، اما این جادوی او نبود
[ترجمه گوگل]حساسیت شدید و تند و تیزانه در مورد او وجود داشت، اما این جادوی او نبود

11. Smoldering and ignition caused by radiation are special phenomena in disaster combustion and don't exist in modern combustion equipment.
[ترجمه ترگمان]احتراق و اشتعال ناشی از تشعشعات، پدیده ویژه ای در احتراق بحران هستند و در تجهیزات احتراق مدرن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]ترشح و احتراق ناشی از تابش پدیده های خاصی در احتراق فاجعه است و در تجهیزات احتراق مدرن وجود ندارد

12. But a smoldering gaze - you know what that looks like - 53 means hes hot for you.
[ترجمه ترگمان]اما یک نگاه خیره - شما می دانید که به چه شکلی به نظر می رسد - ۵۳ یعنی برای شما جذاب است
[ترجمه گوگل]اما یک نگاه تند و تیز - شما می دانید چه چیزی شبیه به آن است - 53 به این معنی است که شما برای شما گرم است

13. I'd say smoldering temptress. We're all relying on you, gosling.
[ترجمه ترگمان] من میگم وسوسه ناک - - - - - - - - - - - - - - - -))لایرا گفت: ما همه به تو اعتماد داریم، غاز
[ترجمه گوگل]من می خواهم تندرست ترشح کنم ما همه بر شما متکی هستیم

14. Charred bodies, limbs and the smoldering shells of dozens of cars littered the area.
[ترجمه ترگمان]بدن های charred، اعضای بدن و پوست سوخته بسیاری از اتومبیل ها در سراسر منطقه پراکنده بودند
[ترجمه گوگل]بدنه بدن، اندام و پوسته های ترشح ده ها تن از اتومبیل های منطقه را لرزاند

15. Otherwise we're going a smoldering cigarette on the sidewalk and Yao will be the combat boot.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، در پیاده رو سیگار روشن خواهیم کرد و یائو اولین چکمه جنگی خواهد بود
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت ما یک سیگار کشنده در پیاده رو داریم و Yao بوت جنگی خواهد بود

پیشنهاد کاربران

آرام سوز

آرام سوز و دودزا
مانند گیاه مریم گلی

شعله ورشدن


کلمات دیگر: