خارج شده است، بزرگ تر شدن از، زودتر روییدن از
outgrown
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
( verb )
• : تعریف: past participle of
جملات نمونه
1. He said that the order was outgrown for the situation.
[ترجمه ترگمان]او گفت که این دستور برای این موقعیت مناسب نیست
[ترجمه گوگل]او گفت که این نظم برای این وضعیت فراموش شده است
[ترجمه گوگل]او گفت که این نظم برای این وضعیت فراموش شده است
2. He's already outgrown his older brother.
[ترجمه ترگمان]اون از قبل از اون بزرگ تر شده
[ترجمه گوگل]او قبلا برادر بزرگتر خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]او قبلا برادر بزرگتر خود را از دست داده است
3. He's outgrown his clothes .
[ترجمه ترگمان]دیگر لباس هایش را کوتاه نکرده است
[ترجمه گوگل]او لباس های خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]او لباس های خود را از دست داده است
4. The company has outgrown its offices.
[ترجمه ترگمان]شرکت به دفاتر خود outgrown
[ترجمه گوگل]این شرکت دفاتر خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]این شرکت دفاتر خود را از دست داده است
5. You have greatly outgrown your father now.
[ترجمه ترگمان] تو الان دیگه خیلی از پدرت بزرگ تر شدی
[ترجمه گوگل]حالا پدرت خیلی بزرگ شده
[ترجمه گوگل]حالا پدرت خیلی بزرگ شده
6. He has outgrown his passion for pop music.
[ترجمه ترگمان]او اشتیاق خود برای موسیقی پاپ را ندارد
[ترجمه گوگل]او شور و شوق خود را برای موسیقی پاپ از دست داده است
[ترجمه گوگل]او شور و شوق خود را برای موسیقی پاپ از دست داده است
7. She's already outgrown her school uniform.
[ترجمه ترگمان]اون الان دیگه لباس مدرسه اش رو کوتاه کرده
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر لباس مدرسه خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر لباس مدرسه خود را از دست داده است
8. The firm now believes it has virtually outgrown its market and is seeking to supplement its fortunes overseas.
[ترجمه ترگمان]این شرکت اکنون بر این باور است که این شرکت عملا از بازار خود خارج شده است و به دنبال تکمیل ثروت های آن در خارج از کشور است
[ترجمه گوگل]این شرکت اکنون معتقد است که بازار خود را از بازار خارج کرده است و قصد دارد ثروت خود را در خارج از کشور تقویت کند
[ترجمه گوگل]این شرکت اکنون معتقد است که بازار خود را از بازار خارج کرده است و قصد دارد ثروت خود را در خارج از کشور تقویت کند
9. Or had the truants simply outgrown school, but were ready for the world of work?
[ترجمه ترگمان]یا the را به سادگی در مدرسه پرورش داده بودند، اما برای دنیای کار آماده بودند؟
[ترجمه گوگل]یا به حال کوره ها به سادگی رشد مدرسه، اما آماده برای جهان از کار بود؟
[ترجمه گوگل]یا به حال کوره ها به سادگی رشد مدرسه، اما آماده برای جهان از کار بود؟
10. Little Red Cap, who has outgrown her oral fixation, no longer has any destructive oral desires.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان کوچک قرمز، که به تثبیت دهانی او توجه ندارد، دیگر هیچ گونه تمایلات مخرب شفاهی ندارد
[ترجمه گوگل]سرخ کوچک قرمز، که تظاهرات دهانی را از بین می برد، دیگر نیازی به خواسته های دهانی مخرب ندارد
[ترجمه گوگل]سرخ کوچک قرمز، که تظاهرات دهانی را از بین می برد، دیگر نیازی به خواسته های دهانی مخرب ندارد
11. However, by this time I had outgrown my adolescent appetite for being shocked and had acquired some knowledge of parapsychology.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تا این زمان من اشتهای نوجوان خود را برای اینکه شوکه شده بودم و دانشی از فراروانشناسی را به دست آورده بودم، به کار بردم
[ترجمه گوگل]با این حال، تا به امروز، اشتها نوجوانانم را به خاطر شوک رشد کرده ام و برخی از دانش روانشناسی را به دست آورده ام
[ترجمه گوگل]با این حال، تا به امروز، اشتها نوجوانانم را به خاطر شوک رشد کرده ام و برخی از دانش روانشناسی را به دست آورده ام
12. I'd outgrown them all and was waiting until I'd grown into Liza's castoffs.
[ترجمه ترگمان]من آن ها را از دست داده بودم و منتظر بودم تا زمانی که در حال استفاده از آن اس اس اس اس کنم
[ترجمه گوگل]من همه آنها را بیرون کشیدم و انتظار داشتم تا زمانی که به لیسا لیزا برسم
[ترجمه گوگل]من همه آنها را بیرون کشیدم و انتظار داشتم تا زمانی که به لیسا لیزا برسم
13. Kara's already outgrown her shoes.
[ترجمه ترگمان] کارا از قبل shoes رو از دست داده
[ترجمه گوگل]کارا در حال حاضر کفش خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]کارا در حال حاضر کفش خود را از دست داده است
14. The boy has outgrown babyish habits.
[ترجمه ترگمان]این پسر به عادات بچه گانه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این پسر عادت های کودکانه را از دست داده است
[ترجمه گوگل]این پسر عادت های کودکانه را از دست داده است
پیشنهاد کاربران
بیش رسته
فرابالیده
بیشتر بزرگ شده ، بیشتر رشد کردن ، مسن تر شده
کلمات دیگر: