پیکر بندی دوباره
reconfiguration
پیکر بندی دوباره
انگلیسی به فارسی
پیکر بندی دوباره
پیکربندی مجدد، پیکر بندی دوباره
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of configuration.
جملات نمونه
1. It will address fault tolerance, restart speed, automatic reconfiguration and systems management automation.
[ترجمه ترگمان]این کار به تحمل نقص، راه اندازی مجدد سرعت، پیکربندی مجدد خودکار و اتوماسیون مدیریت سیستم ها می پردازد
[ترجمه گوگل]این شامل تحمل گسل، سرعت راه اندازی مجدد، تنظیم مجدد اتوماتیک و اتوماسیون مدیریت سیستم است
[ترجمه گوگل]این شامل تحمل گسل، سرعت راه اندازی مجدد، تنظیم مجدد اتوماتیک و اتوماسیون مدیریت سیستم است
2. Based on the mean time to repair, the reconfiguration control model of spare satellites is presented, and the impact on .
[ترجمه ترگمان]براساس زمان متوسط تعمیر، مدل کنترلی پیکربندی مجدد ماهواره های اضافی ارایه می شود و تاثیر آن
[ترجمه گوگل]بر اساس میانگین زمان تعمیر، مدل کنترل مجدد از ماهواره های یدکی ارائه شده است و تاثیر آن بر روی
[ترجمه گوگل]بر اساس میانگین زمان تعمیر، مدل کنترل مجدد از ماهواره های یدکی ارائه شده است و تاثیر آن بر روی
3. The result indicates a satisfied reconfiguration by horizontal deflection of the trust vector thruttle which is almost impossible by the oth. . .
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک پیکربندی مجدد راضی با انحراف افقی بردار اعتماد را نشان می دهد که تقریبا توسط the غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که تنظیم مجدد رادیو توسط انحراف افقی ترتیب بردار اعتماد است که توسط دوم غیرممکن است
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که تنظیم مجدد رادیو توسط انحراف افقی ترتیب بردار اعتماد است که توسط دوم غیرممکن است
4. Another key problem is how to reduce the reconfiguration time to increase the performance of reconfigurable system.
[ترجمه ترگمان]مساله کلیدی دیگر چگونگی کاهش زمان پیکربندی مجدد برای افزایش عملکرد سیستم قابل پیکربندی مجدد است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشکلات کلیدی این است که چگونه برای کاهش زمان پیکربندی برای افزایش عملکرد سیستم قابل تنظیم
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشکلات کلیدی این است که چگونه برای کاهش زمان پیکربندی برای افزایش عملکرد سیستم قابل تنظیم
5. Models of period cost, reconfiguration cost and the life cycle of RMS are constructed.
[ترجمه ترگمان]مدل های هزینه دوره، ساختاربندی مجدد و چرخه حیات RMS ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]مدل های هزینه دوره، هزینه بازپرداخت و چرخه زندگی RMS ساخته شده است
[ترجمه گوگل]مدل های هزینه دوره، هزینه بازپرداخت و چرخه زندگی RMS ساخته شده است
6. The result indicates a satisfied reconfiguration by horizontal deflection of the trust vector thruttle which is almost impossible by the other traditional con. . .
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک ترکیب بندی مجدد راضی با انحراف افقی بردار اعتماد را نشان می دهد، که تقریبا غیر ممکن است توسط کلاه سنتی دیگر
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که تنظیم مجدد با رضایت افقی از ترد بردار اعتماد است که تقریبا غیرممکن است
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که تنظیم مجدد با رضایت افقی از ترد بردار اعتماد است که تقریبا غیرممکن است
7. The improvement strategy for power distribution network reconfiguration can solve the infeasible solutions problem effectively.
[ترجمه ترگمان]استراتژی بهبود برای ساختاربندی مجدد شبکه توزیع قدرت، می تواند مشکلات غیر عملی را به طور موثر حل کند
[ترجمه گوگل]استراتژی بهبود پیکربندی شبکه توزیع برق می تواند به طور موثر راه حلی را حل کند
[ترجمه گوگل]استراتژی بهبود پیکربندی شبکه توزیع برق می تواند به طور موثر راه حلی را حل کند
8. A quick branch - exchange algorithm for reconfiguration of distribution network is proposed.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم تبادل سریع برای پیکربندی مجدد شبکه توزیع پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم مبادله شعبه سریع برای تنظیم مجدد شبکه توزیع پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم مبادله شعبه سریع برای تنظیم مجدد شبکه توزیع پیشنهاد شده است
9. Distribution network reconfiguration is a multi - objective, multi - constraint, discrete nonlinear combinatory optimization problem.
[ترجمه ترگمان]ساختاربندی مجدد شبکه توزیع یک مساله چند هدفه، چند محدودیت، گسسته - ترکیبی ترکیبی است
[ترجمه گوگل]پیکربندی مجدد شبکه توزیع یک مسئله بهینه سازی ترکیبی غیر خطی گسسته چند هدفه، چند محدودیتی است
[ترجمه گوگل]پیکربندی مجدد شبکه توزیع یک مسئله بهینه سازی ترکیبی غیر خطی گسسته چند هدفه، چند محدودیتی است
10. The Problems such as fault isolation and system reconfiguration were resolved after communication fault, to ensure normal power of critical load on emergency mode.
[ترجمه ترگمان]مشکلاتی مانند جداسازی خطا و ساختاربندی مجدد سیستم پس از خطای اتصال حل شدند تا از قدرت نرمال بار بحرانی در حالت اضطراری اطمینان حاصل شود
[ترجمه گوگل]مشکلات از قبیل جداسازی خطا و تنظیم مجدد سیستم پس از گسل ارتباطی، برای اطمینان از قدرت نرمال بار بحرانی در حالت اضطراری حل شد
[ترجمه گوگل]مشکلات از قبیل جداسازی خطا و تنظیم مجدد سیستم پس از گسل ارتباطی، برای اطمینان از قدرت نرمال بار بحرانی در حالت اضطراری حل شد
11. In order to satisfy the requirement of dynamic reconfiguration, a 3 dimensional application architecture of the organization reconfiguration system is established based on knowledge grid.
[ترجمه ترگمان]به منظور برآورده کردن نیاز پیکربندی مجدد پویا، معماری کاربردی سه بعدی سیستم ساختاربندی مجدد سازمان براساس شبکه دانش پایه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]برای برآوردن نیاز به پیکربندی مجدد، یک معماری کاربردی 3 بعدی از سیستم پیکربندی سازمان بر اساس شبکه دانش ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]برای برآوردن نیاز به پیکربندی مجدد، یک معماری کاربردی 3 بعدی از سیستم پیکربندی سازمان بر اساس شبکه دانش ایجاد می شود
12. Business development trategy, Scheme for assets reconfiguration. Investment project feasibility, Business reengineering and opganization.
[ترجمه ترگمان]طرح توسعه کسب وکار، طرح ساختاربندی مجدد دارایی ها امکان سنجی پروژه سرمایه گذاری، مهندسی مجدد کسب وکار و opganization
[ترجمه گوگل]تراژدی توسعه کسب و کار، طرح بازسازی دارایی امکان سنجی پروژه های سرمایه گذاری، مهندسی مجدد و بازپرداخت کسب و کار
[ترجمه گوگل]تراژدی توسعه کسب و کار، طرح بازسازی دارایی امکان سنجی پروژه های سرمایه گذاری، مهندسی مجدد و بازپرداخت کسب و کار
13. Secondly, the concept of reconfiguration of adjacent matrix and repetitious division of bars is developed.
[ترجمه ترگمان]در مرحله دوم، مفهوم پیکربندی مجدد ماتریس مجاورت و تقسیم تکراری میله ها توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]ثانیا، مفهوم بازسازی ماتریس مجاور و تقسیم تکراری از میله ها توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]ثانیا، مفهوم بازسازی ماتریس مجاور و تقسیم تکراری از میله ها توسعه یافته است
14. Through managing the error check and reconfiguration of tasks by operating system, we can benefit from using the uniform task interface and increase the system's flexibility.
[ترجمه ترگمان]با مدیریت بازبینی خطا و پیکربندی مجدد وظایف توسط سیستم عامل، ما می توانیم از استفاده از رابط کار یکنواخت و افزایش انعطاف سیستم بهره مند شویم
[ترجمه گوگل]از طریق مدیریت خطا و تنظیم مجدد وظایف سیستم عامل، ما می توانیم از استفاده از رابط کار یکنواخت و افزایش انعطاف پذیری سیستم بهره مند شویم
[ترجمه گوگل]از طریق مدیریت خطا و تنظیم مجدد وظایف سیستم عامل، ما می توانیم از استفاده از رابط کار یکنواخت و افزایش انعطاف پذیری سیستم بهره مند شویم
15. At last, the implementation of the shop floor reconfiguration is introduced in detail.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، اجرای پیکربندی مجدد کف مغازه با جزئیات معرفی می شود
[ترجمه گوگل]در نهایت، اجرای مجدد تنظیم مجدد طبقه کارخانه به طور کامل معرفی شده است
[ترجمه گوگل]در نهایت، اجرای مجدد تنظیم مجدد طبقه کارخانه به طور کامل معرفی شده است
پیشنهاد کاربران
پیکربندی مجدد
بازپیکربندی
ساختاردهی مجدد، آرایش بندی مجدد، باز چیدمان
بازترکیب
بازآرایی
reconfiguration ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: بازپیکربندی
تعریف: تکرار فرایند پیکربندی
واژه مصوب: بازپیکربندی
تعریف: تکرار فرایند پیکربندی
کلمات دیگر: