کلمه جو
صفحه اصلی

take sth off

پیشنهاد کاربران

کندن، در آوردن


He saw a man who had taken his dog off its leash. . z
اومردی را دید که قلاده سگش را باز کرده بود

Four corner 4 p94


کلمات دیگر: