کلمه جو
صفحه اصلی

gymnastics


معنی : ژیمناستیک
معانی دیگر : ورزش های ژیمناستیک (شامل اکروباتیک و پارالل و بارفیکس و غیره)، علم ورزش های نرمشی، زوربازی

انگلیسی به فارسی

ورزشهای ژیمناستیک (شامل اکروباتیک و پارالل و بارفیکس و غیره)، علم ورزشهای نرمشی


ژیمناستیک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (used with a pl. verb) physical exercises used to develop and demonstrate muscular strength, agility, and control, esp. with the aid of special equipment such as the parallel bars, the horse, and the high bar.
مشابه: tumble

(2) تعریف: (used with a sing. verb) the competitive sports based on such exercises.

(3) تعریف: (used with a pl. verb) any mental or physical feat requiring skill.

- He had to perform certain verbal gymnastics to win the debate.
[ترجمه ترگمان] او مجبور بود از ژیمناستیک شفاهی ویژه ای برای برنده شدن در این بحث استفاده کند
[ترجمه گوگل] او مجبور به انجام وظایف خاصی شد

• exercises which develop muscular strength and agility; competitive sport in which gymnastic exercises are performed

مترادف و متضاد

ژیمناستیک (اسم)
gymnastic, gymnastics

acrobatic exercise


Synonyms: aerobatics, balance beam, bars, body-building, calisthenics, floor exercise, free exercise, gym, horse, rings, trampoline, trapeze, tumbling, vaulting, workout


جملات نمونه

1. We don't do gymnastics at school.
[ترجمه ترگمان]ما توی مدرسه ورزش نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما در مدرسه ژیمناست انجام نمی دهیم

2. Gymnastics is a sport that requires a considerable level of coordination.
[ترجمه ترگمان]ژیمناستیک یک ورزش است که نیاز به سطح قابل توجهی از هماهنگی دارد
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک یک ورزش است که نیاز به سطح قابل توجهی از هماهنگی دارد

3. The Russians made a clean sweep of the gymnastics events.
[ترجمه ترگمان]روس ها در حال بررسی صحنه ژیمناستیک بودند
[ترجمه گوگل]روس ها یک رویداد ژیمناستیک را تمیز می کنند

4. The gymnastics team won the championship on home turf.
[ترجمه ترگمان]تیم ژیمناستیک مسابقات قهرمانی را در کشور به دست آورد
[ترجمه گوگل]تیم ژیمناستیک مسابقات قهرمانی بر روی چمن خانه را به دست آورد

5. Sophie goes to gymnastics every Friday.
[ترجمه ترگمان]سوفی هر جمعه به ژیمناستیک می رود
[ترجمه گوگل]سوفی هر جمعه به ژیمناستیک می رود

6. Gymnastics is his favourite sport.
[ترجمه ترگمان]ورزش ورزش محبوب او است
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک ورزش مورد علاقه اوست

7. No one could challenge her supremacy in gymnastics.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی توانست برتری او را در ژیمناستیک مقاومت کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمیتواند بر تسلط او در ژیمناستیک تأثیر بگذارد

8. She was at the heart of the Karolyi gymnastics machine, eyeing the slightest flaws with remarkable ability.
[ترجمه ترگمان]او در قلب دستگاه ژیمناستیک ژیمناستیک کار می کرد و به کوچک ترین عیب و ادراک قابل توجهی چشم دوخته بود
[ترجمه گوگل]او در قلب دستگاه ژیمناستیک Karolyi بود، چشم انداز کوچکترین نقص با توانایی قابل توجه

9. When I watched the gymnastics team get the gold medal, I imagined myself up there.
[ترجمه ترگمان]وقتی که گروه ژیمناستیک را دیدم که مدال طلا را می گرفتند، خودم را در آن بالا تصور کردم
[ترجمه گوگل]وقتی که من تیم ژیمناستیک را مدال طلا گرفتم، خودم را در آنجا تصور کردم

10. None the less, great feats of mental gymnastics were per-formed to make them into atmospheric phenomena.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از شاهکارهای بزرگ ژیمناستیک ذهنی برای تبدیل آن ها به پدیده های جوی تشکیل نشد
[ترجمه گوگل]با این حال، شاهکارهای بزرگ ژیمناستیک ذهنی به گونه ای شکل گرفت که آنها را به پدیده های اتمسفر تبدیل کند

11. Myrtle has always been interested in sport and gymnastics and first started Medau work eighteen years ago.
[ترجمه ترگمان]مرتل همیشه علاقه ای به ورزش و ورزش و ورزش اول سال پیش شروع کرده
[ترجمه گوگل]Myrtle همیشه علاقه مند به ورزش و ژیمناستیک بوده و ابتدا Medau کار خود را هجده سال پیش آغاز کرد

12. Choirs, plays, gymnastics, book discussions, chess tournaments, lectures and crafts classes took place constantly.
[ترجمه ترگمان]Choirs، بازی ها، ژیمناستیک، بحث های دفتری، تورنمنت شطرنج، سخنرانی ها و کلاس های صنایع دستی به طور مداوم برگزار می شوند
[ترجمه گوگل]کور، نمایشنامه، ژیمناستیک، بحث کتاب، مسابقات شطرنج، سخنرانی ها و کلاس های صنایع دستی به طور مداوم برگزار شد

13. Gymnastics was taught by a small, compact man named Langston Enright.
[ترجمه ترگمان]این ورزش توسط یک مرد کوچک و کوچک به نام Langston Enright تدریس می شد
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک توسط یک مرد کوچک و جمع و جور به نام Langston Enright تدریس شد

14. Basketball, baseball, beach volleyball and gymnastics are almost sold out.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]بسکتبال، بیس بال، والیبال ساحلی و ژیمناستیک تقریبا فروخته می شود

15. She does gymnastics at school.
[ترجمه ترگمان] اون تو مدرسه ورزش می کنه
[ترجمه گوگل]او در مدرسه ژیمناستیک می کند

پیشنهاد کاربران

mental/verbal gymnastics ( = quick or clever thinking or use of words )

gymnastics ( ورزش )
واژه مصوب: چم ورزی1
تعریف: ورزشی بر پایۀ مجموعه ای از حرکات جسمانی بر روی زمین یا اسباب مخصوص که انعطاف پذیری و قدرت و هماهنگی و توازن و چالاکی بدن را افزایش می دهد|||متـ . ژیمناستیک


کلمات دیگر: