انجام، بردن، حمل کردن، حمل و نقل کردن، بدوش گرفتن
carried
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
بردن
گذشته فعل ( بردن=carry )
قرار دادن
گذشته carry:حمل کردن
به تعویق افتاده
گذشته ی حمل کردن چیزی
از حد گذشتن
مثال:Don't get carried away
مثال:Don't get carried away
حمل کردن ، بردن
حمل کردن
حمل کردن چیزی👍👏
بردن و حمل کردن یا جا به جا کردن
حقوقی= انجام پذیرفتن
قسمت سوم فعل:حمل شده یا برده شده
حسابداری=منعکس کردن
بردن . گذشته carry
می گذرند
حقوق - اجرا شده
حقوقی به همراه out = اجرا شده
صورت گرفتن
انجام دادن
گذشته فعلcarry به معنی بردن
ادامه پیدا میکند ( همراه با on )
بردن حمل کردن ( چیزی را بردن )
متحمل شد
حمل کردن یا بردن
کلمات دیگر: