کلمه جو
صفحه اصلی

free time


معنی : فرصت

انگلیسی به فارسی

زمان آزاد، فرصت


انگلیسی به انگلیسی

• time which a person is not obligated to do any certain task

مترادف و متضاد

فرصت (اسم)
break, chance, occasion, handle, time, opening, facility, opportunity, by-time, odds, leisure, free time, pudding time

جملات نمونه

1. I have a lot of free time today.
[ترجمه محسن] امروز وقت آزاد زیادی دارم
[ترجمه خانم عباسی] امروز من وقت آزاد زیادی دارم
[ترجمه FTM] امروز من وقت آزاد بسیاری دارم
[ترجمه غزاله] من امروز وقت ازاد زیادی دارم
[ترجمه ترگمان]من امروز وقت آزاد زیادی دارم
[ترجمه گوگل]امروز امروز من خیلی وقت آزاد دارم

2. I had little money and little free time.
[ترجمه محسن] پول و وقت آزاد کمی داشتم
[ترجمه غزاله] من پول کم و وقت ازاد کمی داشتم
[ترجمه ZahraR] پول و فرصت کمی داشتم.
[ترجمه ترگمان] من یه کم پول و یه کم وقت آزاد داشتم
[ترجمه گوگل]من کمی پول و زمان کمی داشتم

3. They spent their free time in Glasgow busking in Argyle Street.
[ترجمه ترگمان]آن ها وقت آزاد خود را در خیابان گلاسکو در خیابان Argyle گذراندند
[ترجمه گوگل]آنها وقت آزاد خود را در گلاسکو در خیابان آرگله گذراندند

4. Do you have some free time?
[ترجمه ZahraR] وقتت آزاده؟ وقتت خالیه؟
[ترجمه ترگمان]وقت آزاد داری؟
[ترجمه گوگل]آیا وقت آزاد دارید؟

5. What do you do when u have free time?
[ترجمه ZahraR] در اوقات فراغتت چیکار میکنی؟
[ترجمه ترگمان]وقتی زمان آزاد دارید چه کار می کنید؟
[ترجمه گوگل]زمانی که وقت آزاد دارید چه کار میکنید؟

6. The counselors will gladly baby-sit during their free time.
[ترجمه ترگمان]مشاوران با کمال میل در طول زمان آزاد خود می نشینند
[ترجمه گوگل]مشاوران با خوشحالی می توانند در وقت آزاد خود با هم صحبت کنند

7. She employs her free time in sewing.
[ترجمه ترگمان]او وقت آزاد خود را در دوخت و دوز استخدام می کند
[ترجمه گوگل]او وقت آزاد خود را در خیاطی استخدام می کند

8. Children these days have very little free time .
[ترجمه zey zey] این روز ها بچه ها وقت آزاد زیادی ندارند ( وقت خیلی کمی دارند )
[ترجمه ترگمان]کودکان این روزها وقت آزاد کمی دارند
[ترجمه گوگل]بچه ها این روزها زمان آزاد بسیار کمی دارند

9. My work's cutting into my free time at the moment.
[ترجمه ترگمان]کار من در این لحظه در حال بریدن است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر کار من برداشتن وقت آزاد من است

10. She spent her free time shopping.
[ترجمه ترگمان]او زمان آزاد خود را صرف خرید کرد
[ترجمه گوگل]او صرف وقت خود را صرف خرید

11. What do you like to do in your free time ?
[ترجمه ZahraR] دوست داری در اوقات فراغتت چه کاری انجام بدی؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری در وقت آزاد خودت چه کار کنی؟
[ترجمه گوگل]در زمان آزاد خود چه چیزی را دوست دارید؟

12. He has a lot of free time he spends most of it in the garden.
[ترجمه ترگمان]او وقت آزاد زیادی دارد که بیشتر آن را در باغ خرج می کند
[ترجمه گوگل]او زمان زیادی را صرف می کند که اکثر آن را در باغ می گذراند

13. There was hardly any free time.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت آزاد نبود
[ترجمه گوگل]هیچ وقت آزاد نبود

14. In your free time, explore all that this incredible city has to offer.
[ترجمه ترگمان]در زمان آزاد خود، همه چیزهایی را که این شهر باورنکردنی باید ارائه کند را مورد بررسی قرار دهید
[ترجمه گوگل]در وقت آزاد خود، همه آنچه که این شهر باور نکردنی را ارائه می دهد، کشف کنید

پیشنهاد کاربران

وقت ازاد

اوقات فراغت

زمان بیکاری

وقت آزاد

وقتی که ما از کار های روز مره آزاد هستیم

زمان استراحت و وقت ازاد

اوقات فراغت، وقت خالی، وقت بیکاری و . . .

ممنون که لایک می کنید😊😊

وقت آزاد یا اوقات فرافت

وقت مجانی


امروز وقت اضافه دارم
امروز تایم خالی دارم

اوغات فراغت زمان خالی

اوقات فراغت
وقت ازاد😁

اوقات فراقت - وقت ازاد -

اوقات فراغت، وقت اضافه، وقت آزاد

مثال:but I usually go to the gym in my free time
اما معمولا در وقت آزادم به باشگاه می روم

off time


کلمات دیگر: