کلمه جو
صفحه اصلی

deviant


معنی : منحرف، غیر سالم
معانی دیگر : (به ویژه در روان شناسی) کجرو، گمراه، منحط

انگلیسی به فارسی

منحرف


انحرافی، منحرف، غیر سالم


انگلیسی به انگلیسی

• someone or something that deviates from the norm
a deviant is someone whose behaviour or beliefs are not considered acceptable. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. to light a cigarette in company is becoming a deviant act.

مترادف و متضاد

منحرف (صفت)
aberrant, deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, devious, amiss, lost, awry, errant, turning, oblique, skew, hell-bent, twisty

غیر سالم (صفت)
deviant, unhealthy, unclean, unwholesome

abnormal, different


Synonyms: aberrant, anomalous, atypical, bent, devious, divergent, freaky, heretical, heteroclite, irregular, kinky, off-key, perverse, perverted, preternatural, queer, twisted, unorthodox, unrepresentative, untypical, variant, varying, wandering, wayward, weird


Antonyms: normal, regular, standard, usual


جملات نمونه

1. his deviant behavior drew everyone's attention
رفتار منحرف او توجه همه را جلب کرد.

2. a sexual deviant
کجرو در امور جنسی

3. they called him a political deviant and kicked him out of the party
او را کجرو سیاسی نامیدند و از حزب اخراج کردند.

4. Deviant behaviour is one of the features of certain types of mental illness.
[ترجمه ترگمان]رفتار Deviant یکی از ویژگی های انواع خاصی از بیماری های روانی است
[ترجمه گوگل]رفتار انحرافی یکی از ویژگی های خاص انواع بیماری روحی است

5. Deviant motivations, for example, are still taken as given; it is conformity rather than deviance that remains problematic.
[ترجمه زهرا رحمانی] به طور مثال، با وجود اینکه انگیزه های انحرافی در نظر گرفته می شوند؛ این انطباق است که مشکل ساز باقی می ماند تا انحراف.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، انگیزه های Deviant هنوز در نظر گرفته می شوند؛ این انطباق به جای انحراف است که مشکل ساز باقی می ماند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، انگیزه های منحصر به فرد هنوز به عنوان داده شده است؛ این انطباق است نه انحراف که مشکل ساز است

6. This is the case with all deviant social behaviour, such as incorrect marriages or theft.
[ترجمه ترگمان]این موردی است که همه رفتار انحرافی انحرافی مانند ازدواج نادرست یا دزدی وجود دارد
[ترجمه گوگل]این مورد مربوط به همه رفتارهای انحرافی اجتماعی، مانند ازدواج نادرست یا سرقت است

7. Since the youths learn to hide their sexually deviant behavior, they tend to be loners.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که جوانان یاد می گیرند رفتار منحرف جنسی خود را پنهان کنند، آن ها دوست دارند loners باشند
[ترجمه گوگل]از آنجا که جوانان یاد می گیرند که رفتار انحرافی جنسی خود را پنهان کنند، آنها تمایل دارند که تنها باشند

8. Certain practices that once were condemned as deviant are now considered fairly normal.
[ترجمه ترگمان]برخی عمل ها که زمانی محکوم شدند، در حال حاضر نسبتا عادی محسوب می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از شیوه هایی که یک بار به عنوان انحرافی محکوم شدند، اکنون نسبتا عادی به نظر می رسد

9. Resistance to control makes Nicky a problem, a deviant, a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]مقاومت در برابر کنترل یک مشکل، منحرف، یک دردسر ساز است
[ترجمه گوگل]مقاومت به کنترل باعث می شود نیکی یک مشکل، منحرف، مشکل ساز باشد

10. Stereotyped deviant behaviour is inevitably a social phenomenon, and concerns us almost as much as it does social psychologists or psychiatrists.
[ترجمه ترگمان]منحرف کردن رفتار انحرافی به طور اجتناب ناپذیری یک پدیده اجتماعی است و تقریبا به همان اندازه که روانشناسان اجتماعی یا روان پزشکان عمل می کنند، ما را نگران می کند
[ترجمه گوگل]رفتار انحرافی Stereotyped به ناچار پدیده اجتماعی است و تقریبا به همان اندازه که روانشناسان و روانپزشکان اجتماعی آن را مورد توجه قرار می دهند

11. Finally, deviant country studies are particularly useful for theory generation.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مطالعات کشوری منحرف به ویژه برای نسل تیوری مفید هستند
[ترجمه گوگل]در نهایت، مطالعات کشورهای انحرافی به خصوص برای تولید نظری مفید است

12. However, there were clear differences in expectations of deviant pupils.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تفاوت های آشکاری در انتظارات دانش آموزان منحرف وجود داشت
[ترجمه گوگل]با این حال، تفاوت های روشن در انتظارات دانش آموزان انحرافی وجود دارد

13. There are many other deviant roles whose scripts exclude women.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نقش های انحرافی دیگر وجود دارند که scripts زنان را مستثنی می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نقش های انحرافی دیگر وجود دارد که اسکریپت های آنها زنان را رد می کنند

14. And a deviant and mentally diseased species as well.
[ترجمه ترگمان]و یک گونه انحرافی و هم بیمار روانی
[ترجمه گوگل]و همچنین گونه های منحرف و ذهنی بیمار نیز هست

15. It may seem odd, but this deviant definition of homosexuality contributed greatly to the rise of gay liberation.
[ترجمه ترگمان]شاید عجیب به نظر برسد، اما این تعریف انحرافی از همجنس گرایی به میزان زیادی به افزایش آزادی همجنس گرا کمک کرده است
[ترجمه گوگل]این ممکن است عجیب و غریب به نظر برسد، اما این تعریف منحصر به فرد از همجنسگرایی به میزان قابل توجهی به افزایش آزادی همجوار کمک می کند

a sexual deviant

کج‌رو در امور جنسی


His deviant behavior drew everyone's attention.

رفتار منحرف او توجه همه را جلب کرد.


They called him a political deviant and kicked him out of the party.

او را کج‌رو سیاسی نامیدند و از حزب اخراج کردند.


پیشنهاد کاربران

تخلف

نامشروع

فاسد

معنیش میشه منحرف - مترادف perverted یا perv هستش
Sexual deviant : منحرف جنسی
Sexual deviation : انحراف جنسی
Deviance و deviancy هم میشن انحراف و noun هستن


کلمات دیگر: