کلمه جو
صفحه اصلی

culturally

انگلیسی به فارسی

از نظر فرهنگی، به لحاظ فرهنگی


از نظر هنری


انگلیسی به انگلیسی

• from a cultural standpoint (pertaining to the characteristics of a society's)

جملات نمونه

1. Teaching materials need to be culturally appropriate.
[ترجمه ترگمان]مطالب آموزشی باید از نظر فرهنگی مناسب باشند
[ترجمه گوگل]مواد آموزشی باید به لحاظ فرهنگی مناسب باشند

2. New York is a very culturally/ethnically diverse city.
[ترجمه مبین] نیویورک یک شهر دارای تنوع فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]نیویورک شهری متنوع از نظر فرهنگی \/ قومی است
[ترجمه گوگل]نیویورک یک شهر فرهنگی / قومی متنوع است

3. Historically and culturally, Britain has always been linked to the continent.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ تاریخی و فرهنگی، بریتانیا همواره با قاره در ارتباط بوده است
[ترجمه گوگل]از لحاظ تاریخی و فرهنگی، بریتانیا همیشه با قاره ارتباط دارد

4. Culturally, they have much in common with their neighbours just across the border.
[ترجمه ترگمان]از نظر فرهنگی، آن ها بسیار با همسایگانشان در سراسر مرز مشترک هستند
[ترجمه گوگل]از لحاظ فرهنگی، آنها با همسایگان خود فقط در مرز مشترک دارند

5. Culturally, the city has a lot to offer.
[ترجمه ترگمان]از نظر فرهنگی، این شهر چیزهای زیادی برای ارائه دارد
[ترجمه گوگل]از لحاظ فرهنگی، شهر برای ارائه بسیار زیاد است

6. Surinam is culturally and ethnically diverse.
[ترجمه ترگمان]Surinam از نظر فرهنگی و قومی متنوع است
[ترجمه گوگل]سورینام از لحاظ فرهنگی و قومی متنوع است

7. The French are a culturally sophisticated people.
[ترجمه ترگمان]فرانسوی ها مردم بسیار پیچیده ای هستند
[ترجمه گوگل]فرانسوی ها یک انسان فرهنگی پیچیده هستند

8. But these theories' notions of culturally stable femininity often elide with their concept of a biologically stable individual.
[ترجمه ترگمان]اما این نظریات مربوط به یک femininity از نظر فرهنگی، اغلب با مفهوم فردی پایدار از نظر بیولوژیکی سازگار هستند
[ترجمه گوگل]اما این نظریات مفهومی از زنانگی پایدار فرهنگی اغلب با مفهوم خود یک فرد بیولوژیکی پایدار است

9. Contemporary Britain is a multi-ethnic, multi-racial, culturally diverse society.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا معاصر یک جامعه چند نژادی، چند نژادی و فرهنگی است
[ترجمه گوگل]معاصر بریتانیا جامعه چند نژادی، چند نژادی و فرهنگی متنوع است

10. Behaviour is never culturally neutral.
[ترجمه ترگمان]رفتار هرگز از لحاظ فرهنگی خنثی نیست
[ترجمه گوگل]رفتار هرگز از لحاظ فرهنگی بی طرف نیست

11. Professionals respond to reluctant, uncooperative or culturally different patients by unconsciously spending less time with them.
[ترجمه ترگمان]متخصصان به اکراه، uncooperative یا از لحاظ فرهنگی به بیماران مختلف واکنش نشان می دهند و آن ها را به طور ناخواسته با آن ها سپری می کنند
[ترجمه گوگل]حرفه ای ها به طور ناخودآگاه صرف زمان کمتری با آنها می کنند

12. This is the most culturally diverse country on the planet, and all kinds of people interact.
[ترجمه ترگمان]این پیچیده ترین کشور روی زمین است و همه نوع افراد با هم در تعامل هستند
[ترجمه گوگل]این کشور به لحاظ فرهنگی متنوع ترین سیاره است و همه افراد در تعامل هستند

13. It used to be culturally acceptable to burn witches, but not every judge obliged.
[ترجمه ترگمان]برای سوزاندن جادوگرها قابل قبول بود، اما هر قاضی مجبور بود
[ترجمه گوگل]برای جلب ریشخند مورد استفاده از نظر فرهنگی قابل قبول بود، اما نه هر قاضی موظف بود

14. Certain intoxicants are culturally approved, and therefore acceptable.
[ترجمه ترگمان]مطالب ویژه ای از لحاظ فرهنگی مورد تایید قرار می گیرند و بنابراین قابل قبول هستند
[ترجمه گوگل]برخی از سموم مصرفی از نظر فرهنگی تایید شده اند و بنابراین قابل قبول هستند

15. Economically, militarily and culturally, Washington rules the planet, and it seeks to enhance that position in the new century.
[ترجمه ترگمان]از نظر اقتصادی، نظامی و فرهنگی، واشنگتن بر این سیاره حاکم است، و به دنبال افزایش این موقعیت در قرن جدید است
[ترجمه گوگل]از نظر اقتصادی، نظامی و فرهنگی، واشنگتن سیاره را مدیریت می کند و تلاش می کند که این موقعیت را در قرن جدید افزایش دهد

پیشنهاد کاربران

فرهنگی

از لحاظ فرهنگی

فرهنگی ، از لحاظ فرهنگی

از نظر فرهنگی
مثلا culturally acceptable جامعه پسند


کلمات دیگر: