کاهش یافته است، سبک کردن، راحت کردن، ازاد کردن
eased
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. she eased and cared for the sick
او از بیماران دلجویی و پرستاری می کرد.
2. she eased herself into the chair
او با آرامش در صندلی قرار گرفت.
3. the pace of their activity gradually eased off
میزان فعالیت آنها به تدریج کاهش یافت.
پیشنهاد کاربران
اُفت
کاهش
کاهش
کلمات دیگر: