کلمه جو
صفحه اصلی

untrained

انگلیسی به فارسی

آموزش ندیده، بی‌مهارت، بی‌تجربه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of trained.
مشابه: raw

• not trained; not taught; not guided
someone who is untrained has had no education in the skills that they need for a particular job or activity.
if you say that something appears a certain way to the untrained eye, or to the untrained ear, you mean that it appears that way to someone who is not an expert and might therefore be wrong about it.

جملات نمونه

1. It is a nonsense to say we have untrained staff dealing with emergencies.
[ترجمه ترگمان]این یک حماقت است که بگوییم ما کارکنان آموزش ندیده داریم که با شرایط اضطراری سر و کار دارند
[ترجمه گوگل]این بی معنی است که بگوییم ما کارکنان غیرواقعی داریم که در شرایط اضطراری قرار دارند

2. It was standard practice for untrained clerks to advise in serious cases such as murder.
[ترجمه ترگمان]در موارد جدی برای رسیدگی به موارد جدی برای رسیدگی به پرونده های جدی، تمرین استاندارد بود
[ترجمه گوگل]این روش معمول برای کارکنان غیرمتخصص در موارد جدی مانند قتل توصیه می شود

3. We may have to resort to using untrained staff.
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است مجبور باشیم به استفاده از کارکنان آموزش ندیده متوسل شویم
[ترجمه گوگل]ممکن است ما مجبور باشیم از کارکنان غیرمتخصص استفاده کنیم

4. They had welded a bunch of untrained recruits into an efficient fighting force.
[ترجمه ترگمان]آن ها گروهی از افراد تعلیم نیافته بودند که به نیروی جنگی ماهر تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]آنها یک دسته از کارکنان بی نظیر را به یک نیروی مبارزه با کارآمد جوش داده بودند

5. To the untrained eye, the two flowers look remarkably similar.
[ترجمه ترگمان]در چشم آموزش ندیده، این دو گل بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه گوگل]به چشم غیرتجاری، این دو گل به طرز چشمگیری مشابه است

6. Our Intelligence Service was untrained, cumbersome, and almost wholly ineffectual.
[ترجمه ترگمان]سرویس جاسوسی ما تعلیم نیافته بود، تنگ و سنگین بود و تقریبا بی فایده بود
[ترجمه گوگل]سرویس اطلاعاتی ما آموزش نیافته، دست و پا گیر و تقریبا کاملا بی فایده بود

7. They are not always willing to take on untrained workers, but there's no harm in asking.
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه مایل نیستند کارگران آموزش ندیده بگیرند، اما در این مورد هیچ ضرری ندارد
[ترجمه گوگل]آنها همیشه مایل به اخذ کارگران غیرمتخصص نیستند، اما هیچ مشکلی وجود ندارد

8. It tasted very strange, at least to my untrained palate.
[ترجمه ترگمان]مزه اش بسیار عجیب بود، حداقل برای حس چشایی من خیلی عجیب بود
[ترجمه گوگل]این بسیار عجیب و غریب بود، حداقل به کاوش غرور من

9. To the untrained eye, the two products look remarkably similar.
[ترجمه ترگمان]در چشم آموزش ندیده، این دو محصول به طور قابل توجهی شبیه هم هستند
[ترجمه گوگل]برای چشم غیرتجاری، دو محصول به نظر قابل توجهی مشابه هستند

10. An untrained horse had taken fright at the sound of gunfire.
[ترجمه ترگمان]اسب تعلیم نیافته از صدای شلیک گلوله به وحشت افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک اسب نجس با صدای تیراندازی ترسید

11. To the untrained eye, the children were behaving ordinarily.
[ترجمه ترگمان]بچه های مدرسه به طور عادی رفتار می کردند
[ترجمه گوگل]به طور چشمگیری چشم کودکان بی نظیر رفتار می کرد

12. To the untrained eye, most fake diamonds look real.
[ترجمه ترگمان]به نظر تعلیم untrained، بیشتر الماس بدلی به نظر واقعی میان
[ترجمه گوگل]برای چشم غیرتجاری، بیشتر الماس های جعلی واقعی هستند

13. On no condition should untrained personnel use the equipment.
[ترجمه ترگمان]در هیچ شرایطی نباید پرسنل آموزش ندیده از تجهیزات استفاده کنند
[ترجمه گوگل]در هیچ شرایطی نباید کارکنان آموزش دیده از تجهیزات استفاده کنند

14. The usherette was untrained in spotting sweaty palms.
[ترجمه ترگمان]The در تشخیص کف دست های عرق کرده آموزش ندیده بود
[ترجمه گوگل]Usherette در رفع پمادهای عرقی آموزش دیده بود

پیشنهاد کاربران

تجربی، ناآزموده

بی مهارت، بی تجربه

آموزش ندیده، ناشی، تر بیت نشده، کلاس نرفته، غیر ماهر

to the untrained eye/ear/palate
به چشم/گوش/ذائقه یک ( فرد ) غیرمتخصص

untrained in sth
آموزش ندیده در یک حوزه ی خاص
untrained in accounting
آموزش ندیده در زمینه حسابداری


کلمات دیگر: