تحت تاثیر قرار گرفت، نفوذ کردن بر، تاثیر کردن بر، وادار کردن، ترغیب کردن، تحت نفوذ خود قرار دادن
influenced
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• affected, impacted, persuaded, swayed
جملات نمونه
1. he influenced forever the idiom of classical music
او سبک موسیقی کلاسیک را برای همیشه تحت تاءثیر قرار داد.
2. what influenced you to go?
چه چیزی تو را برآن داشت که بروی ؟
3. his poetry was influenced by hafez
شعر او از حافظ متاءثر شده بود.
پیشنهاد کاربران
تاثیر پذیری. تاثیر گذاشتن
موثر بودن. اثر گذاشتن
متاثر
میزان تاثیرگذار بودن یک چیز
اثر گذاشتن
متاثر شدن
صفت: تاثیر گذار. اثر گذار
تاثیر داشتن
از نظر من تو هر رده کمک میکنه و تاثیر گذاره میتونیم
تحت تاثیر
تاثیر گذار
be influenced : تاثیر پذیرفتن
Adjective :
متاثر
تاثیر پذیرفته
تحت تاثیر قرار گرفته
متاثر شده
متاثر
تاثیر پذیرفته
تحت تاثیر قرار گرفته
متاثر شده
we have a influence as a verb and infuence as noun
noun =تاثیر
verb=اثر گذاشتن
influencial is ajective and means م
موثر😊
noun =تاثیر
verb=اثر گذاشتن
influencial is ajective and means م
موثر😊
تاثیرگذاری غیرمستقیم روی کسی یا چیزی ( بدون اجبار یا دستور دادن )
تحت تاثیرقراردان""""تحت تاثیرقرارگرفتن
تحت تاثیر قرار دادن
کلمات دیگر: