کلمه جو
صفحه اصلی

appraiser


معنی : ارزیاب، تقویم کننده
معانی دیگر : ارزیاب، تقویم کننده

انگلیسی به فارسی

ارزیاب، تقویم کننده


انگلیسی به انگلیسی

• one who assesses, estimator, valuer

مترادف و متضاد

ارزیاب (اسم)
cost accountant, appraiser, assessor, rater, valuator

تقویم کننده (اسم)
appraiser

جملات نمونه

1. the insurance company's appraiser appraises the damages
ارزیاب شرکت بیمه خسارات را ارزیابی می کند.

2. The appraiser produced a sheaf of papers and had Harry Nelson sign every one.
[ترجمه ترگمان]ارزیاب یک دسته کاغذ تهیه کرده بود و هری نلسون را امضا کرده بود
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده یک نوار کاغذی تولید کرد و هری نلسون هر یک را امضا کرد

3. The appraiser went on for some time, extolling the virtues of the scholarship.
[ترجمه ترگمان]appraiser مدتی گذشت و محاسن بورس تحصیلی را می ستود
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده برای برخی از زمان ها، فضاهای بورس تحصیلی را تحسین می کرد

4. The appraiser shut the bathroom door, and everyone looked around with faint smiles.
[ترجمه ترگمان]ارزیاب در حمام را بست و همه با لبخند ضعیفی به اطراف نگاه کردند
[ترجمه گوگل]ارزیابان درب حمام را بست و همه با لبخند های خفیف به اطراف نگاه کردند

5. Let the Tax Appraiser file his report.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید the مالیاتی گزارش خود را بایگانی کند
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید حسابدار مالیاتی پرونده خود را گزارش کند

6. An appraiser cannot use an appraisal report made for a client as evidence of professional qualification.
[ترجمه ترگمان]یک appraiser نمی تواند از گزارش ارزیابی برای یک مشتری به عنوان مدرک صلاحیت حرفه ای استفاده کند
[ترجمه گوگل]یک ارزیابی کننده نمیتواند از یک گزارش ارزیابی برای یک مشتری به عنوان مدرک کسر حرفه ای استفاده کند

7. The appraiser is going to value the house.
[ترجمه ترگمان]The می خواهد خانه را پر کند
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده می خواهد خانه را ارزیابی کند

8. Louise has worked as a jewellery appraiser, designer and store manager.
[ترجمه ترگمان]لوئیز به عنوان جواهر آلات، طراح و مدیر فروشگاه کار کرده است
[ترجمه گوگل]لوئیس به عنوان یک ارزیابی کننده جواهرات، طراح و مدیر فروشگاه کار کرده است

9. The " quasi - balance " appraiser is the people and the historical development.
[ترجمه ترگمان]تعادل \"شبه تعادل\" مردم و توسعه تاریخی است
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده 'تقریبا تعادل' مردم و توسعه تاریخی است

10. Meanwhile, appraiser, appraised cycle and performance feedback is argued sufficiently.
[ترجمه ترگمان]در این میان، appraiser، چرخه ارزیابی و بازخورد عملکرد به اندازه کافی استدلال شده است
[ترجمه گوگل]در همین حال، ارزیابی کننده، چرخه ارزیابی شده و بازخورد عملکرد، به اندازه کافی استدلال می شود

11. The liquidation committee shall appoint the Independent Appraiser to conduct a valuation of the Company's assets on a current fair market value basis.
[ترجمه ترگمان]کمیته انحلال باید the مستقل را برای انجام ارزیابی دارایی های شرکت بر مبنای ارزش بازار منصفانه فعلی منصوب کند
[ترجمه گوگل]کمیته انحلال ارزیابی سازنده مستقل را برای ارزیابی دارایی های شرکت بر اساس ارزش بازار فعلی بازار تعیین می کند

12. The certification is invalid without the signature of appraiser, checker and approver.
[ترجمه ترگمان]این گواهی نامه بدون امضا of، جستجوگر و approver نامعتبر است
[ترجمه گوگل]صدور گواهینامه بدون امضای ارزیاب، چک کننده و تأییدیه معتبر نیست

13. Guoxiang an appraiser, women Identification home.
[ترجمه ترگمان]Guoxiang، خانه شناسایی زنان
[ترجمه گوگل]Guoxiang appraiser، زنان شناسایی خانه

14. That is why the academic community has erected its appraisal systems, with anonymous referees and appraisers.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که جامعه آکادمیک سیستم های ارزیابی خود را با داور ناشناس و appraisers برپا کرده است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل جامعه دانشگاهی سیستم های ارزیابی خود را با داوران و ارزیابان ناشناس ساخته است

پیشنهاد کاربران

محاسبه گر


کلمات دیگر: