کلمه جو
صفحه اصلی

apprise


معنی : مطلع کردن، تقویم کردن، اگاهی دادن، براورد کردن، قیمت کردن
معانی دیگر : apprize : حق

انگلیسی به فارسی

( apprize =) (حقوق) برآورد کردن، تقویم کردن، قیمت کردن، مطلع کردن، آگاهی دادن


تعریف کردن، مطلع کردن، اگاهی دادن، براورد کردن، تقویم کردن، قیمت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: apprises, apprising, apprised
• : تعریف: to inform (often fol. by "of").
مترادف: acquaint, clue in, inform, notify, tell
مشابه: advise, brief, counsel, disclose, divulge, enlighten, familiarize, impart, instruct, report, verse

- Please apprise me of new developments as they occur.
[ترجمه ترگمان] لطفا اخبار جدیدی را که در حال رخ دادن هستند به من اطلاع دهید
[ترجمه گوگل] لطفا از پیشرفت های جدید در مورد آنها مطلع شوید
- The lawyer apprised the family that their father had drawn up a new will recently.
[ترجمه ترگمان] وکیل به خانواده اطلاع داده بود که پدرشان اخیرا وصیت نامه تازه ای را اجرا کرده است
[ترجمه گوگل] وکیل خانواده را تشریح کرد که پدرشان اخیرا آن را به صورت جدید تهیه کرده است

• inform, notify, make aware; appreciate, raise the value of; estimate, value, appraise
when you apprise someone of a fact or situation, you tell them about it; a formal word.

مترادف و متضاد

مطلع کردن (فعل)
acquaint, apprise, apprize

تقویم کردن (فعل)
appraise, apprise, apprize, evaluate, assess

اگاهی دادن (فعل)
brief, notify, inform, apprise, apprize

براورد کردن (فعل)
apprise, apprize

قیمت کردن (فعل)
value, apprise, apprize, evaluate

tell


Synonyms: advise, brief, enlighten, fill in, inform, notify, tip off


جملات نمونه

1. He came to apprise us that the work had been successfully completed.
[ترجمه ترگمان]او آمد تا به ما اطلاع دهد که کار با موفقیت تمام شده است
[ترجمه گوگل]او آمد تا ما مطلع کردن که کار با موفقیت به اتمام بود

2. He saw no reason to apprise the committee of what had happened.
[ترجمه ترگمان]او دلیلی نمی دید که کمیته حوادث را به خاطر بیاورد
[ترجمه گوگل]او هیچ دلیلی برای اطلاع رسانی به کمیته از آنچه اتفاق افتاده نبود

3. The secretary came to apprise us that the erection of the monster machine had been successfully completed.
[ترجمه ترگمان]منشی آمد تا به ما خبر بدهد که اثر آن دستگاه غول آسا با موفقیت کامل شده است
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه به ما اطلاع داد که نصب دستگاه هیولا با موفقیت انجام شد

4. We must apprise them of the dangers that may be involved.
[ترجمه ترگمان]ما باید آن ها را از خطراتی که ممکن است در آن دخیل باشند، مطلع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید آنها را از خطراتی که ممکن است درگیر می شود، مطلع کنیم

5. The doctors will apprise you of your husband's progress.
[ترجمه ترگمان]دکترها شما را از پیشرفت شوهرت مطلع خواهند کرد
[ترجمه گوگل]پزشکان شما را از پیشرفت شوهرتان مطلع خواهند کرد

6. My ex - husband was eager apprise me of the fact that my thesis was appraised as worthless.
[ترجمه ترگمان]شوهر سابقم به من علاقه داشت این حقیقت را که پایان نامه من به اندازه بی ارزش بود ارزیابی کرد
[ترجمه گوگل]شوهر سابق من مشتاق بودم از این واقعیت که پایان نامه من به عنوان بی ارزش ارزیابی شد، متقاعد شدم

7. I shall not fail to apprise you of my arrival.
[ترجمه ترگمان]از ورود من به شما خبر نخواهم داد
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم شما را از ورود من مطلع سازم

8. Nobody was willing to apprise the President of the great danger in which the nation stood.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مایل نبود به رئیس جمهور خطر بزرگی که ملت در آن قرار داشت، خبر کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس مایل به اطلاع رئیس جمهور از خطر بزرگ که در آن ملت ایستاده بود

9. She came in to apprise, apprize me that my presence was required.
[ترجمه ترگمان]او وارد شد تا به من خبر بدهد که حضور من لازم است
[ترجمه گوگل]او برای آموختن آمده بود، تشخیص می داد که حضور من مورد نیاز است

10. I need to speak to my professor and apprise him of the change.
[ترجمه ترگمان]من باید با استادم صحبت کنم و این تغییر رو از خودم دور کنم
[ترجمه گوگل]من باید با استاد صحبت کنم و او را از تغییرات مطلع کنم

11. She came in to apprise me that my presence was required.
[ترجمه ترگمان]او آمد تا به من اطلاع بدهد که حضور من لازم است
[ترجمه گوگل]او وارد شد تا من را مطلع کند که حضور من مورد نیاز است

12. An emissary would be permitted to leave Berwick to apprise the so-called Regent of this arrangement.
[ترجمه ترگمان]یک مامور مخفی اجازه داده بود تا Berwick را ترک کند تا از آن استفاده کند
[ترجمه گوگل]یک فرستنده مجاز به ترک Berwick برای اطلاع رسانی به اصطلاح Regent این موافقت نامه است

13. He conceived that it would be fine to let that event apprise Ruth of his return.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که بهتر است این حادثه را به روت درباره بازگشت او اطلاع دهد
[ترجمه گوگل]او تصور می کرد که این امر می تواند رفته باشد که این رویداد روت را بازگو کند

14. After our technicians have the damage appraised, we will apprise you the results.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه متخصصین ما خسارت وارد کردن نتایج را بررسی می کنیم
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه تکنسین ما آسیب را مورد ارزیابی قرار دادیم، نتایج شما را به شما معرفی خواهیم کرد

پیشنهاد کاربران

در جریان گذاشتن ( مثلا کسی را در جریان اتفاقی گذاشتن )

خبر دار کردن


کلمات دیگر: