1. to transcend material existence
فرا سوی وجود مادی رفتن
2. The best films are those which transcend national or cultural barriers.
[ترجمه ترگمان]بهترین فیلم ها آن هایی هستند که از موانع ملی یا فرهنگی فراتر می روند
[ترجمه گوگل]بهترین فیلم ها کسانی هستند که از موانع ملی یا فرهنگی عبور می کنند
3. At times his technique seems to transcend the limitations of the piano.
[ترجمه ترگمان]گاهی به نظر می رسد که روش او فراتر از محدودیت های پیانو است
[ترجمه گوگل]در بعضی اوقات، تکنیک او به نظر می رسد که محدودیت های پیانو را فراتر گذاشته است
4. We must somehow transcend this and create an atmosphere at our meetings which is welcoming to people from all types of background.
[ترجمه ترگمان]ما باید به طریقی از این فراتر برویم و فضایی را در meetings ایجاد کنیم که از همه انواع پس زمینه استقبال می کند
[ترجمه گوگل]ما باید به نحوی فراتر از این و ایجاد جلسات در جلساتمان باشیم که از همه نوع پس زمینه برای مردم خوشایند است
5. This recognition of mortality and the requirement to transcend it is the first great impulse to mythology.
[ترجمه ترگمان]این به رسمیت شناختن مرگ و میر و نیاز به فراتر رفتن از آن اولین ضربه بزرگ به اساطیر است
[ترجمه گوگل]این شناسایی مرگ و میر و ضرورت فراتر رفتن از آن، اولین قدم بزرگ اسطوره شناسی است
6. A tube top and shorts transcend sportswear when the shorts are beaded.
[ترجمه ترگمان]لباس ورزشی بالاتر از لباس ورزشی است که در لباس ورزشی منجوق دوزی شده
[ترجمه گوگل]وقتی که شلوارها را می پوشند، یک لباس بالا و شلوار کوتاه تر می شود
7. But can the child transcend the blackness and wear the white mask with pride?
[ترجمه ترگمان]اما آیا این بچه می تواند از تاریکی بالا برود و نقاب سفید را با غرور به تن کند؟
[ترجمه گوگل]اما آیا می توان کودک را سیاه و سفید کرد و با غرور پوشیدن ماسک سفید؟
8. The mystic is seeking to transcend his ego and acquire a disciplined compassion - a crucial virtue in all religions.
[ترجمه ترگمان]این عرفان به دنبال برتری بر نفس خود و بدست آوردن یک دلسوزی منظم است - یک فضیلت حیاتی در همه ادیان
[ترجمه گوگل]عارف به دنبال فراتر از نفس خود و به دست آوردن یک رضایت منظم - فضیلت حیاتی در تمام ادیان است
9. You have to go beyond that, transcend revenge and pique and cruelty and cowardice.
[ترجمه ترگمان]شما باید فراتر از آن، transcend و pique و بزدلی و بزدلی بروید
[ترجمه گوگل]شما باید فراتر از آن فراتر بروید، انتقام بگیرید و بدرفتاری کنید، بی رحمانه و بی رحمانه
10. This is despite the acknowledgement that carers' issues transcend health and social care boundaries.
[ترجمه ترگمان]این با وجود این تصدیق است که مراقبان از مرزه ای مراقبت بهداشتی و اجتماعی فراتر می روند
[ترجمه گوگل]این به رغم اذعان است که مسائل مراقبین از مرزهای بهداشت و مراقبت اجتماعی فراتر رفته است
11. Such matters transcend human understanding.
[ترجمه ترگمان]این مسائل از درک انسانی فراتر می رود
[ترجمه گوگل]چنین چیزهایی فراتر از درک انسان است
12. It was necessary for him to transcend the terms of the old conceptual system by developing a new one.
[ترجمه ترگمان]برای او ضروری بود که از چارچوب سیستم مفهومی قدیمی با توسعه یک سیستم جدید فراتر رود
[ترجمه گوگل]لازم بود که او از شرایط نظام مفهومی قدیمی فراتر رود و با ایجاد یک فرد جدید
13. The beauty of her songs transcend words and language.
[ترجمه ترگمان]زیبایی ترانه های او فراتر از کلمات و زبان است
[ترجمه گوگل]زیبایی آهنگ های او فراتر از کلمات و زبان است
14. Our whole vocation is to transcend the baser instincts of the animal world and be stewards and not spoilers of creation.
[ترجمه ترگمان]وظیفه ما این است که از the پست تر از دنیای حیوانات فراتر رود و stewards و spoilers از آفرینش باشد
[ترجمه گوگل]هدف کلی ما این است که غرایز پایه دنیای حیوانات را فراتر بگذاریم و ناظران و ناظران ایجاد کنند
15. The Corinthian women acted as though their redemption had caused them to transcend their created sexuality.
[ترجمه ترگمان]زنان Corinthian طوری رفتار می کردند که انگار رستگاری آن ها باعث شده بود که آن ها تمایلات جنسی خود را فراتر ببرند
[ترجمه گوگل]زنان Corinthie عمل می کنند همانطور که اگر رستگاری آنها باعث شده آنها را فراتر از جنسیت ایجاد شده خود را