کلمه جو
صفحه اصلی

coffee table


میزکوتاهی که جلو نیمکت (در اتاق مهمانخانه) قرار می دهند، میز پیشدستی

انگلیسی به فارسی

میز پیشدستی


میز قهوه، میزپیشدستی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a long low table, usu. placed in front of a sofa.

• low table used next to tables and couches
a coffee table is a small, low table in a living-room.

جملات نمونه

1. There is a used glass on the coffee table.
[ترجمه احسان ب.] یک لیوانِ استفاده شده روی میز عسلی هست.
[ترجمه ترگمان]یک لیوان مورد استفاده در میز قهوه وجود دارد
[ترجمه گوگل]شیشه ی مورد استفاده در میز قهوه وجود دارد

2. She fell against our coffee table and got a large bump on her forehead.
[ترجمه ترگمان]او روی میز قهوه ما افتاد و ضربه بزرگی روی پیشانی اش نشست
[ترجمه گوگل]او در برابر میز قهوه ما افتاد و در پیشانی اش قرار داشت

3. The lid, turned upside down, served as a coffee table.
[ترجمه ترگمان]در، وارونه شد و به عنوان یک میز قهوه سرو کار داشت
[ترجمه گوگل]درب، دندانه دار کردن، به عنوان یک میز قهوه ای خدمت کرده است

4. A cut glass tumbler sat on the coffee table beside a bottle of gin and a bottle of tonic water.
[ترجمه ترگمان]یک لیوان خالی روی میز قهوه کنار یک بطری جین و یک بطری آب معدنی می نوشید
[ترجمه گوگل]بطری شیشه ای برش روی میز قهوه در کنار بطری جین و بطری آب تونیک نشسته است

5. On a lavishly embossed coffee table before us lies the justification for this grot-pop superpower summit.
[ترجمه ترگمان]در یک میز قهوه بدون اغراق، پیش از ما توجیهی برای این نشست grot - پاپ است
[ترجمه گوگل]در یک میز قهوه ای ریخته گری قبل از ما، توجیه این قله فوق العاده قدرت و قمری دروغ است

6. Auster put the check on the coffee table, as if to say the matter had been settled.
[ترجمه ترگمان]auster میز را روی میز قرار داد، گویی می خواست بگوید موضوع حل شده است
[ترجمه گوگل]اوستر چک را بر روی میز قهوه قرار داده، همانطور که می گویند موضوع حل شده است

7. Horgan straightens the papers on the coffee table.
[ترجمه ترگمان]دویدم و کاغذها را روی میز قهوه مرتب کردم
[ترجمه گوگل]هورگان مقالات را روی میز قهوه درست می کند

8. He tosses the book on the coffee table.
[ترجمه ترگمان]کتاب را روی میز قهوه پرت می کند
[ترجمه گوگل]او کتاب را روی میز قهوه تلنگر می کند

9. Today's paper is over on the coffee table.
[ترجمه ترگمان]کاغذ امروز بر روی میز قهوه قرار دارد
[ترجمه گوگل]مقاله امروز در جدول قهوه قرار دارد

10. The techniques of the coffee table brigade were seeping through into academia, which was no bad thing.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های میز قهوه وارد محیط های دانشگاهی می شدند که چیز بدی نبود
[ترجمه گوگل]تکنیک های میز تخت قهوه به علم دانشگاهی رسیده بود که بد نیست

11. Love Thirty will sit comfortably on any coffee table, any bookstall.
[ترجمه ترگمان]سی نفر دوست دارم روی هر میز قهوه یا هر کتابی که باشد راحت بنشینند
[ترجمه گوگل]عشق سی سی به راحتی بر روی هر میز قهوه، هر کتاب فروشی نشسته است

12. The lacquered fibreboard coffee table above costs £20, the metal and glass table lamp £1 70.
[ترجمه ترگمان]میز قهوه fibreboard لاک الکل که بیش از ۲۰ پوند هزینه دارد، یک میز شیشه ای و شیشه ای ۷۰ پوند است
[ترجمه گوگل]میز قهوه ای فایبرگلاس بالای 20 پوند، لامپ میز شیشه ای و فلزی � 70

13. He got up slowly and hobbled over to the coffee table.
[ترجمه ترگمان]آهسته بلند شد و لنگ لنگان به طرف میز قهوه رفت
[ترجمه گوگل]او به آرامی بلند شد و به میز قهوه نگاه کرد

14. He sprang to his feet, grabbing his keys off the coffee table.
[ترجمه ترگمان]از جا جست و کلید را از روی میز قهوه برداشت
[ترجمه گوگل]او به پاهای خود آویزان شد، کلیدهای خود را از میز قهوه برداشت

15. He extracted several glossy prints and spread them out on a low coffee table.
[ترجمه ترگمان]چند عکس براق از آن ها بیرون کشید و روی یک میز کوچک قهوه ریخت
[ترجمه گوگل]او چند چاپ براق را استخراج کرد و آنها را روی یک میز قهوه کم گذاشت

پیشنهاد کاربران

عسلی

میز قهوه خوری. یا میز قاب عکس

میز پذیرایی

میز و عسلی یا جلو مبلی که چای با ظرفی و . . . روش میذارن

میز مهمان


کلمات دیگر: