کلمه جو
صفحه اصلی

middle east


(در اصل) سرزمین های میان خاور نزدیک near east و خاور دور far east

انگلیسی به فارسی

(در اصل) سرزمین های میان خاور نزدیک Near East و خاور دور Far East


خاورمیانه (از لیبی تا افغانستان)


انگلیسی به انگلیسی

• region extending from the southeastern and eastern shores of the mediterranean sea (including countries in southwest asia and northeast africa)
the middle east is a part of asia. it includes iran and all the countries in asia that are to the west and south-west of iran.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] خاورمیانه ناحیه ای در جنوب غربی آسیا و شمال خاوری آفریقا شامل ترکیه، ایران، عراق، فلسطین، اردن، لبنان، سوریه و کشورهای شبه جزیره عربستان، مصر وسودان .

جملات نمونه

1. He worked in the Middle East for ten years.
[ترجمه ترگمان]او ده سال در خاور میانه کار می کرد
[ترجمه گوگل]او در ده سال گذشته در خاورمیانه کار کرده است

2. He is widely credited with having started the Middle East peace process.
[ترجمه ترگمان]او به طور گسترده ای با شروع روند صلح خاور میانه نسبت داده می شود
[ترجمه گوگل]او با شروع روند صلح خاور میانه به طور گسترده ای اعتبار دارد

3. The success in the Middle East redounds to his benefit.
[ترجمه ترگمان]موفقیت در خاور میانه به نفع او بود
[ترجمه گوگل]موفقیت در خاورمیانه به نفع اوست

4. The move represents a setback for the Middle East peace process.
[ترجمه ترگمان]این حرکت نشان دهنده یک شکست برای روند صلح خاور میانه است
[ترجمه گوگل]این حرکت نشان دهنده یک روند صلح در خاورمیانه است

5. Egypt is still a major power in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]مصر هنوز یک قدرت بزرگ در خاور میانه است
[ترجمه گوگل]مصر هنوز قدرت اصلی در خاورمیانه است

6. The two great rivers of the Middle East rise in the mountains of Turkey.
[ترجمه ترگمان]دو رودخانه بزرگ خاور میانه در کوه های ترکیه پدیدار شدند
[ترجمه گوگل]دو رودخانه بزرگ خاورمیانه در کوه های ترکیه رو به افزایش است

7. Sales of arms to the Middle East have dramatically increased.
[ترجمه ترگمان]فروش اسلحه به خاور میانه به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]فروش اسلحه به خاورمیانه به طور چشمگیری افزایش یافته است

8. He will go to the Middle East next week to get the ball rolling again on peace talks.
[ترجمه ترگمان]او هفته آینده به خاور میانه خواهد رفت تا توپ را دوباره در مذاکرات صلح به حرکت درآورد
[ترجمه گوگل]او هفته آینده به خاورمیانه می رود تا توپ را به مذاکرات صلح بازگرداند

9. The Minister fielded questions on the Middle East and other issues.
[ترجمه ترگمان]وزیر مسائل مربوط به خاورمیانه و مسائل دیگر را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]وزیر سوالات در مورد خاورمیانه و سایر مسائل را مطرح کرد

10. This message caused perturbation in the Middle East Headquarters.
[ترجمه ترگمان]این پیام باعث ایجاد اختلال در دفاتر مرکزی خاور میانه شده است
[ترجمه گوگل]این پیام موجب اختلال در ستاد خاورمیانه شد

11. The Middle East is the world's single most important source of oil.
[ترجمه ترگمان]خاور میانه مهم ترین منبع نفت جهان است
[ترجمه گوگل]خاورمیانه مهمترین منبع نفت جهان است

12. Mr Cook is intending to go to the Middle East on Friday.
[ترجمه ترگمان]آقای کوک قصد دارد روز جمعه به خاور میانه برود
[ترجمه گوگل]آقای کوک قصد دارد در روز جمعه به خاورمیانه برود

13. America has cut its oil imports from the Middle East by 73%.
[ترجمه ترگمان]آمریکا واردات نفت خود را از خاور میانه به میزان ۷۳ درصد کاهش داده است
[ترجمه گوگل]آمریکا واردات نفت خود از خاورمیانه را 73 درصد کاهش داده است

14. The Middle East has often been a theatre of war.
[ترجمه ترگمان]خاورمیانه اغلب نمایشی از جنگ بوده است
[ترجمه گوگل]خاور میانه اغلب تئاتر جنگ است

15. Trouble was boiling up in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]اغتشاش در خاور میانه در حال جوشیدن بود
[ترجمه گوگل]مشکل در خاورمیانه جوش بود

پیشنهاد کاربران

خاورمیانه

شرق میانه

اسیا میانه

معنی:خاورمیانه


کلمات دیگر: