کلمه جو
صفحه اصلی

assignments

انگلیسی به فارسی

تکالیف، واگذاری، ماموریت، وظیفه، گمارش، حواله، انتقال قانونی، تخصیص اسناد، تکلیف درسی و مشق شاگرد


جملات نمونه

1. this teacher gives hard assignments
این معلم تکلیف های مشکلی می دهد.

پیشنهاد کاربران

تکالیف

Home work, تکالیف

وظیفه


کلمات دیگر: