1. She looked fondly at his crinkly face.
[ترجمه مینا] او ( آن زن ) مهربانانه و با ملاطفت صورت چروک او ( آن مرد ) را نگریست
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به صورت crinkly نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه ای در چهره لکه دارش نگاه کرد
2. The paper was brown and crinkly at the edges.
[ترجمه sara] کاغذ قهواه ای و لبه هایش چروکیده شده بود.
[ترجمه ترگمان]کاغذ قهوه ای و بهم پیچیده بود
[ترجمه گوگل]این کاغذ قهوه ای و لبه دار بود
3. He had blue eyes and crinkly fair hair.
[ترجمه ترگمان]چشم های آبی و موهای کم پشت سفید داشت
[ترجمه گوگل]او چشمان آبی و موهای لختی داشت
4. He smiled his nice, crinkly smile.
[ترجمه ترگمان]لبخند ظریف و ظریف او را زد
[ترجمه گوگل]لبخند زد و لبخند زد و لبخند زد
5. His crinkly hair was touched with grey.
[ترجمه ترگمان]موهای مجعد او از خاکستری پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]موی سرخ شده او با خاکستری لمس شد
6. Uneven blotches and crinkly patches are on the leaf surface.
[ترجمه ترگمان]لکه های جوهر و patches پیچیده روی سطح برگ هستند
[ترجمه گوگل]لکه های ناهموار و لکه های لکه دار در سطح برگ قرار دارند
7. In his crinkly fair hair there was hardly any grey.
[ترجمه ترگمان]موهایش را به هم پیچیده و به هم پیچیده بود
[ترجمه گوگل]در موی سرخ به آرامی خود را به سختی هر خاکستری وجود دارد
8. The leaves turned brown and crinkly.
[ترجمه ترگمان]برگ ها قهوه ای و بهم پیچیده شده بودند
[ترجمه گوگل]برگ ها قهوه ای و لختی می شوند
9. His crinkly hair was a glossy brown colour still unmarked by grey; his moustache was neat and trim.
[ترجمه ترگمان]موی سرش هم به رنگ قهوه ای براق بود، هنوز به رنگ خاکستری دست نخورده باقی مانده بود سبیلش مرتب و پاکیزه بود
[ترجمه گوگل]موهای زائدش یک رنگ قهوه ای براق بود که هنوز هم رنگ خاکستری نداشت
10. His skin gets all crinkly, like wax paper or something.
[ترجمه ترگمان]پوستش به هم پیچیده میشه مثل کاغذ مومی یا یه همچین چیزی
[ترجمه گوگل]پوست او همه چرک می شود، مانند کاغذ موم یا چیزی
11. I savor the feeling of the crinkly old skins through silk gloves, turning them page by page.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که آن پوست کهنه و کهنه را در دستکش های ابریشمی احساس می کنم و صفحه را ورق می زنم
[ترجمه گوگل]من احساس پوسته پوسته پوسته پوشیده از دستکش های ابریشمی را احساس می کنم، آنها را صفحه را به صورت صفحه می چرخانم
12. It is probably too stiff and crinkly for him, and he probably doesn't think he looks as smart in it as he once did.
[ترجمه ترگمان]احتمالا خیلی هم خشک و هم به هم پیچیده است، و احتمالا فکر نمی کند که او هم مثل سابق باهوش به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]احتمالا بیش از حد سفت و سخت برای او است، و او احتمالا فکر نمی کند که او به نظر می رسد به عنوان هوشمند در آن همانطور که او یک بار انجام شده است
13. His crinkly black hair was tangled and wild, but his dark skin was smooth and perfect, his teeth white and straight.
[ترجمه ترگمان]موهای سیاه و مجعد او درهم و آشفته بود، اما پوست تیره اش صاف و بی نقص بود، دندان هایش سفید و صاف بودند
[ترجمه گوگل]موهای چروکی سیاه او درهم ریخت و وحشی بود، اما پوست تیره او صاف و کامل بود، دندان هایش سفید و راست بود
14. Her bodice was made of crinkly material.
[ترجمه ترگمان]سینه بند او از جنس چروک ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]لگنش از مواد لکه دار ساخته شده بود