کلمه جو
صفحه اصلی

remedying

انگلیسی به فارسی

درمان، درمان کردن، اصلاح کردن، جبران کردن، تعمیر کردن


پیشنهاد کاربران

برطرف کردن

جبران کردن
مثال: remedying a failure to
معنی: جبران عدم اشتباه یا قصور


کلمات دیگر: