کلمه جو
صفحه اصلی

ruth


معنی : شفقت، رحم، دلسوزی، تاسف
معانی دیگر : (نادر)، ترحم، همدردی، اندوه، غم، اسم خاص مونث، باحرف بزرگ اسم خاص مونک

انگلیسی به فارسی

رحم، شفقت، دلسوزی، تاسف، (باحرف بزرگ)اسم خاص مونث


روت، رحم، شفقت، دلسوزی، تاسف


انگلیسی به انگلیسی

• female first name; (biblical) wife of boaz and great-grandmother of king david; book of ruth, book of the old testament that tells the story of ruth
compassion, pity; sorrow, remorse, regret

مترادف و متضاد

شفقت (اسم)
mercy, benignity, compassion, lenity, ruth, tendresse

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

دلسوزی (اسم)
sympathy, compassion, ruth, tendresse, commiseration

تاسف (اسم)
regret, ruth

جملات نمونه

1. He stopped suddenly when he saw Ruth.
[ترجمه ترگمان]وقتی روت را دید ناگهان متوقف شد
[ترجمه گوگل]او روت را دید که ناگهان متوقف شد

2. Some of the hairpin bends had Ruth clinging to her seat.
[ترجمه مبین] روت در حالی که روی صندلی اش تکیه داده بود خم شد و بعضی از گیره مو ها را برداشت
[ترجمه ترگمان]روت در حالی که روت را روی صندلی اش چسبانده بود اندکی خم شد
[ترجمه گوگل]بعضی از خم های موی سرش روت به صندلی اش چسبیده بود

3. This is a manuscript bearing as a title Ruth.
[ترجمه ترگمان]این یک دست نوشته است که به عنوان عنوان عنوان روت نوشته شده است
[ترجمه گوگل]این یک مقاله به عنوان عنوان روفت است

4. Ruth had/possessed great writing skills.
[ترجمه ترگمان]روت مهارت فوق العاده ای داشت
[ترجمه گوگل]روت دارای مهارتهای نوشتن عالی بود

5. Ruth was a daughter of Abraham.
[ترجمه ترگمان]روت دختر ابراهیم بود
[ترجمه گوگل]روت دختر ابراهیم بود

6. His complex anger flamed afresh, and Ruth was in terror of him.
[ترجمه ترگمان]خشم شدید او از نو زبانه کشید و روت در وحشت او بود
[ترجمه گوگل]خشم پیچیده او تازه شروع شده بود و روت از او وحشت زده بود

7. Ruth was dismayed to see how thin he had grown.
[ترجمه ترگمان]روت از اینکه می دید چقدر لاغر شده است ناراحت شد
[ترجمه گوگل]روت به اندازه کافی نازک رشد کرد

8. Ruth draped a shawl over her shoulders.
[ترجمه ترگمان]روت یک شال روی شانه هایش انداخته بود
[ترجمه گوگل]روث یک شال را روی شانه هایش گذاشت

9. Ruth went pale as the news sank in.
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار در روت فرو ریخت روت پرید
[ترجمه گوگل]روت در حالی که اخبار خاموش شد، کم رنگ شد

10. Ruth was looking for an envelope in a drawer when she was sidetracked by some old letters.
[ترجمه ترگمان]روت به دنبال پاکت نامه در کشو بود که با چند نامه قدیمی از آن منحرف شد
[ترجمه گوگل]روت یک پاکت نامه را در یک محفظه جستجو کرد وقتی که با برخی از نامه های قدیمی کنار او نشست

11. He looked as desolate as Ruth felt.
[ترجمه ترگمان]همان طور که روت احساس می کرد تنها به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به عنوان روح احساس ناامید شد

12. Tell him to ask Ruth - she'll put him straight.
[ترجمه ترگمان]به او بگو از روت بپرسد - او رک و راست می گوید
[ترجمه گوگل]به او بگو از روت بپرس - او را راست می کند

13. Ruth hesitated, uncertain of how to combine honesty and diplomacy in her answer.
[ترجمه ترگمان]روت مردد بود و نمی دانست چگونه صداقت و دیپلماسی را در جواب خود ترکیب کند
[ترجمه گوگل]روت تردید نکرد، چطور با صداقت و دیپلماسی در پاسخ او ترکیب شود

14. Ruth could not bear to watch her parents arguing.
[ترجمه ترگمان]روت طاقت نگاه کردن پدر و مادرش را نداشت
[ترجمه گوگل]روت نمیتواند تماشای والدینش را مورد بحث قرار دهد

15. Mrs Peterson came in to see Ruth just the once.
[ترجمه ترگمان]خانم پترسون تنها یک بار آمده بود روت را ببیند
[ترجمه گوگل]خانم پترسون فقط یک بار به دیدن روت آمد

پیشنهاد کاربران

then ruth came back and. . . سپس روث یرگشت و. . . . .



کلمات دیگر: