1.
عرقچین
2. The red-and-white skull-cap had tilted slightly.
[ترجمه ترگمان]جمجمه سفید و سفید کمی کج شده بود
[ترجمه گوگل]کلاه کلاه قرمز و سفید تقریبا کج شد
3. The older boy, leaner and more muscular, has shorter hair and a small skull-cap which may conceal a tonsure.
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگ تر، لاغرتر و more، موی کوتاه و یک کلاه لبه کوچک دارد که ممکن است موی سر خود را به سر ببرند
[ترجمه گوگل]پسر بزرگتر، لاغرتر و عضلانی تر، دارای موهای کوتاهتر و کلاهک کوچکی است که ممکن است یک تپه را پنهان کند
4. A commando unit, wearing black jerseys, gloves and skull-caps, armed with bazookas, marched past.
[ترجمه ترگمان]یک واحد کماندویی، که پیراهن سیاه، دستکش و caps سیاه پوشیده بود، با bazookas مسلح از کنارش گذشت
[ترجمه گوگل]واحد فرماندهی، با پوشیدن لباسهای سیاه، دستکش و کلاهک های جمجمه، مسلح شده با bazookas، از گذشته گذر کرد
5. He wore his skullcap, his hiking boots, his pistol-and had his Uzi submachine gun strapped across his back.
[ترجمه ترگمان]کلاهش را به تن داشت، چکمه hiking، اسلحه اش - و مسلسل دستی his را روی کمرش بسته بود
[ترجمه گوگل]او برهنه، چکمه های پیاده روی، تپانچه خود را پوشید و اسلحه اسباب بازی خود را بر روی او گذاشت
6. Results The amount of baicalin in Baikal skullcap root's aqueous solution was 9 3 % of the original.
[ترجمه ترگمان]نتایج مقدار of در محلول آبی (بیکل)، محلول آبی skullcap (Baikal)۹ % اصل بود
[ترجمه گوگل]نتایج: مقدار Baicalin در محلول آبی ریشه Skullcap Baikal 3/9٪ از اصلی بود
7. Results: Total flavonoids of Baical Skullcap Stem and Leaf could effectively inhibit the formation of LTB4 in polymorphonuclear leucocytes.
[ترجمه ترگمان]نتایج: flavonoids کامل of skullcap ساقه و برگ می تواند به طور موثر شکل گیری of در polymorphonuclear leucocytes را مهار کند
[ترجمه گوگل]نتایج کل فلاونوئیدها از ساقه و برگ لیمویی Baical می تواند به طور موثر شکل گیری LTB4 را در لکوسیت های پلی مورفونیک مهار کند
8. The boy wears a skullcap and looks like someone in a painting.
[ترجمه ترگمان]پسر یک کلاه skullcap می پوشد و مثل یک نفر در یک نقاشی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]پسر بچه می پوشد و به نظر می رسد مانند یک شخص در نقاشی
9. Results The intervention of Baikal skullcap root could preserve the cellular vitality by 8 % ~38 %.
[ترجمه ترگمان]نتایج مداخله of skullcap می تواند حیات سلولی را تا ۸ % % حفظ کند
[ترجمه گوگل]یافته ها مداخله ریشه های شکمبه باکال می تواند موجب حفظ التهاب سلولی از٪ 8 تا٪ 38 شود
10. My hair is plastered into a skullcap.
[ترجمه ترگمان] موهام مثل یه شب کلاه یونانی چسبیده
[ترجمه گوگل]موی من به یک کلاهک گچ می شود
11. To pick up brain activity, the skullcap is covered in electroencephalographic (EEG) electrodes.
[ترجمه ترگمان]برای انتخاب فعالیت مغزی، skullcap در الکترودهای electroencephalographic (EEG)تحت پوشش قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]برای برداشتن فعالیت مغز، شکمبه در الکترودهای الکتروانسفالوگرافی (EEG) پوشیده شده است
12. Investigate the benefits of chamomile, valerian, kava, passionflower, skullcap, catnip, or hops.
[ترجمه ترگمان]با بررسی فواید بابونه، سنبل الطیب، kava، skullcap، سلنیوم، یا رازک تحقیق کنید
[ترجمه گوگل]از مزایای بابونه، والرین، کوا، قهوه ای، کلوچه، گراز و یا پرتقال تحقیق کنید
13. A skullcap, especially one worn by Roman Catholic priests.
[ترجمه ترگمان]یک skullcap، به خصوص که یکی از کشیشان کاتولیک رومی به تن داشت
[ترجمه گوگل]یک اسکالپ، به ویژه یک کشیش کاتولیک رومی