1. Modern pharmacy has solved the problem of sleeplessness.
[ترجمه ترگمان]داروخانه مدرن مشکل بی خوابی را حل کرده است
[ترجمه گوگل]داروخانه مدرن مشکل بی خوابی را حل کرده است
2. Sleeplessness was telling on her health.
[ترجمه ترگمان]Sleeplessness داشت به سلامتی او می گفت
[ترجمه گوگل]بی خوابی در مورد سلامتی او صحبت کرد
3. Often one night of sleeplessness is perceived as a loss of control and can ultimately lead to sleep problems.
[ترجمه ترگمان]اغلب یک شب بی خوابی به عنوان فقدان کنترل تلقی می شود و در نهایت می تواند منجر به مشکلات خواب شود
[ترجمه گوگل]اغلب یک شب بی خوابی به عنوان از دست دادن کنترل درک می شود و در نهایت منجر به مشکلات خواب می شود
4. Some students suffer from excessive anxiety, which produces sleeplessness which in turn aggravates the anxiety.
[ترجمه ترگمان]برخی از دانش آموزان از اضطراب بیش از حد رنج می برند که بی خوابی را تولید می کند که در مقابل اضطراب را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]برخی از دانش آموزان از اضطراب بیش از حد رنج می برند که بی خوابی را ایجاد می کند که به نوبه خود موجب تشدید اضطراب می شود
5. The letters mention bouts of sleeplessness and facial neuralgia.
[ترجمه ترگمان]نامه ها از بیماری بی خوابی و درد چهره اشاره می کنن
[ترجمه گوگل]حروف اشاره به ناخوشایند و نا آرامی صورت دارند
6. When you become anxious about sleeplessness, you start a vicious cycle.
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد بی خوابی نگران می شوی، یک چرخه شیطانی شروع می کنی
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما در مورد بی خوابی ناامید میشوید، یک چرخه بدبختی را شروع میکنید
7. But the steady emotional erosion, the sleeplessness, the manic anxiety I can not pretend about or minimize.
[ترجمه ترگمان]اما فرسایش عاطفی مداوم، بی خوابی، اضطراب جنون آمیزی که نمی توانم در مورد و یا به حداقل رساندن آن وانمود کنم
[ترجمه گوگل]اما فرسایش عاطفی پایدار، بی خوابی، اضطراب مانی، من نمیتوانم وانمود می کنم یا به حداقل می رسم
8. When you become anxious about sleeplessness, you actually make the problem worse.
[ترجمه ترگمان]زمانی که نگران بی خوابی شدید، واقعا مشکل را بدتر می کنید
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد بی خوابی نگران شدید، در واقع مشکل را بدتر می کنید
9. Is a little sleeplessness and fist pounding so very out of the way?
[ترجمه ترگمان]آیا کمی بی خوابی و مشت از راه دور است؟
[ترجمه گوگل]آیا بی خوابی کم است و مشت خیلی زود از بین می رود؟
10. Some women suffer from sleeplessness during the menopause and return to more regular sleep patterns later on.
[ترجمه ترگمان]برخی از زنان از بی خوابی در طول یائسگی رنج می برند و بعدا به الگوهای خواب منظم تری بر می گردند
[ترجمه گوگل]بعضی از زنان در طی یائسگی از بی خوابی رنج می برند و بعدا به الگوهای منظم خواب ادامه می دهند
11. Take it easy, your sleeplessness resulting from pressure can be cured.
[ترجمه ترگمان]راحت باشید، بی خوابی شما ناشی از فشار می تواند درمان شود
[ترجمه گوگل]آن را آسان کنید، بی خوابی ناشی از فشار شما می تواند درمان شود
12. Her face was drawn and haggard from sleeplessness.
[ترجمه ترگمان]صورتش از شدت بی خوابی کشیده و تکیده شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش از بی خوابی کشیده شده بود
13. Sleeplessness is sometimes the side effect of certain medications.
[ترجمه ترگمان]Sleeplessness برخی اوقات اثر جانبی داروهای خاص است
[ترجمه گوگل]بی خوابی گاهی اوقات عوارض جانبی داروهای خاص است
14. Disappointment, grief and sleeplessness seized him for days after receiving the letter.
[ترجمه ترگمان]ناامیدی و بی خوابی و بی خوابی چند روز پس از دریافت نامه به سراغش آمد
[ترجمه گوگل]ناامیدی، غم و ناراحتی او را برای چند روز پس از دریافت نامه ای دستگیر کردند