کلمه جو
صفحه اصلی

polygynous


معنی : چند زنه، دارای چند الت مادگی
معانی دیگر : دارای چند الت مادگی، چند زنه

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) دارای چند الت مادگی، چند زنه


چند ضلعی، چند زنه، دارای چند الت مادگی


انگلیسی به انگلیسی

• married to more than one woman simultaneously, polygamous

مترادف و متضاد

چند زنه (صفت)
polygamous, polygynous

دارای چند الت مادگی (صفت)
polygynous

جملات نمونه

1. The more polygynous the species, the greater the size disparity between the sexes.
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر گونه ها اختلاف داشته باشند، اختلاف بزرگی بین زن و مرد وجود دارد
[ترجمه گوگل]هر چه جنبه ی چندگانه ی آن بیشتر باشد، اختلاف اندازه بین جنس ها بیشتر است

2. Because most bowerbirds are polygynous, meaning one male is the mate of more than one female, and these males build decorative bowers, they make excellent species for testing this idea.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بیشتر bowerbirds ها polygynous هستند، به این معنی که یک مرد، جفت بیش از یک زن است، و این مردان bowers تزیینی می سازند، و گونه های بسیار خوبی برای آزمایش این ایده می سازند
[ترجمه گوگل]از آنجا که اکثر bowerbirds چند زبانه هستند، به این معنی که یک مرد همسایه بیش از یک زن است، و این مردان ساخته شده از برج های تزئینی، آنها گونه های عالی برای آزمایش این ایده را

3. The low-ranking wives in polygynous marriages should be in worse condition because they get a smaller share of their husband's resources.
[ترجمه ترگمان]زنان رده پایین در ازدواج های polygynous باید وضعیت بدتری داشته باشند چون آن ها سهم کمتری از منابع شوهر خود دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]زنانی که دارای زن و شوهر کم اهمیت هستند در ازدواج های چندگانه باید وضعیت بدتری داشته باشند زیرا سهم بیشتری از منابع شوهرشان را دریافت می کنند

4. In 16 of the 19 polygynous species in their sample, males of all ages were much more likely to die during any given period than were females.
[ترجمه ترگمان]در ۱۶ مورد از ۱۹ گونه polygynous در نمونه آن ها، مردان در تمام سنین به احتمال زیاد در طول هر دوره زمانی بیشتر از زنان می میرند
[ترجمه گوگل]در 16 مورد از 19 گونه چندگانه در نمونه خود، مردان در تمام سنین بیشتر در طول هر دوره زمانی بیشتر از زنان مریض بودند

5. For you, I can 't those polygynous.
[ترجمه ترگمان]برای تو، من نمی تونم اون polygynous
[ترجمه گوگل]برای شما، من نمی توانم آن چند ضلعی

6. Many polygynous marriages have shown considerable variability in the amount of influence and control multiple wives could command.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ازدواج های polygynous تغییرپذیری قابل توجهی را در میزان نفوذ و کنترل چند زن نشان داده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ازدواج های چند زبانه متغیر قابل توجهی در مقدار نفوذ و کنترل چند زن می تواند فرمان

7. This is not a complete truism in a polygynous marriage, and is a criticism of monogamous marriages as well.
[ترجمه ترگمان]این یک توصیف کامل از ازدواج فامیلی نیست، و این یک انتقاد از ازدواج های تک همسر است
[ترجمه گوگل]این یک حقیقت کامل در ازدواج چند ضلعی نیست و انتقاد از ازدواج های تک و تنها است

8. We know that humans have been polygynous throughout most of history because men are taller than women.
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که انسان ها در طول تاریخ سیر شده اند، زیرا مردان از زنان بلندتر هستند
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که انسان در طول تاریخ بسیاری از افراد چندین ساله بوده است، زیرا مردان بلندتر از زنان هستند

9. Previous studies proposed that testes are smaller in polygynous species such as gorillas where one alpha male monopolises mating with multiple females.
[ترجمه ترگمان]مطالعات قبلی پیشنهاد کردند که اندام های جنسی در گونه های polygynous مثل gorillas که در آن یک نر آلفا نر با چند زن جفت گیری می کند، کوچک تر هستند
[ترجمه گوگل]مطالعات قبلی پیشنهاد کرد که بیضه ها در گونه های چندزنی کوچکتر مانند گوریل که در آن یک مرد آلفا انحصار جفت گیری با زن های متعدد

10. A special kind of polygynous mating system where aggregated males display and females attend primarily for the purpose of fertilisation.
[ترجمه ترگمان]یک نوع خاص از سیستم جفت گیری polygynous که در آن نرها و ماده ها عمدتا به منظور of به کار می روند
[ترجمه گوگل]یک نوع خاص از سیستم همجوشی چند ضلعی است که در آن مردانی جمع شده نمایش داده می شوند و زنان به طور عمده به منظور باروری حضور دارند

11. Although polygynous marriages are not recognised in most modern societies, polygynous behaviour remains common.
[ترجمه ترگمان]با اینکه ازدواج های polygynous در اغلب جوامع مدرن به رسمیت شناخته نشده است، اما رفتار polygynous رایج است
[ترجمه گوگل]اگر چه در بسیاری از جوامع مدرن، ازدواج های چندگانه در بسیاری از جوامع مدرن به رسمیت شناخته نشده است، رفتار چندگانه باقی مانده است

12. These true seals have a highly polygynous mating system, with a successful male able to impregnate up to 50 females in one season.
[ترجمه ترگمان]این فک ها دارای یک سیستم جفت گیری بسیار polygynous هستند و یک مرد موفق قادر است تا ۵۰ زن را در یک فصل جذب کند
[ترجمه گوگل]این مهر و موم واقعی دارای یک سیستم همجنسگرای بسیار چندگانه است که یک مرد موفق می تواند در یک فصل به 50 زن نفوذ کند

13. The sexes form different kinds of association for breeding in different species; some are monogamous, others polygynous, others polyandrous.
[ترجمه ترگمان]این دو جنس، انواع مختلفی از پیوستگی را برای پرورش در گونه های مختلف تشکیل می دهند؛ برخی از آن ها تک همسر هستند، برخی دیگر polygynous، دیگران polyandrous
[ترجمه گوگل]جنس ها انواع مختلفی از انجمن برای پرورش گونه های مختلف را تشکیل می دهند؛ برخی از آنها یکپارچه هستند، دیگر چند وجهی هستند، دیگران چند قطبی هستند

14. Males do not go on to construct further nests as polygynous weavers of more productive lands do.
[ترجمه ترگمان]مردان به ساختن لانه های بیشتر به عنوان weavers polygynous از زمین های productive ادامه نمی دهند
[ترجمه گوگل]مردان در حال ساختن لانه های بیشتری نیستند، به عنوان ورزشکاران چند قطاری از زمین های تولیدی کار می کنند


کلمات دیگر: