کلمه جو
صفحه اصلی

pomposity


معنی : شکوه، اب و تاب، دبدبه، جلوه وشکوه
معانی دیگر : خودنمایی، فخر فروشی، تفرعن، طمطراق، جاه نمایی، افاده، فیس

انگلیسی به فارسی

دبدبه، شکوه، آب وتاب، جلوه وشکوه


پوزیتیویسم، اب و تاب، دبدبه، شکوه، جلوه وشکوه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: pomposities
(1) تعریف: the state of being pompous.

(2) تعریف: an act of pompous ostentation.
مشابه: pomp

• arrogance, conceit; haughtiness, snootiness; pride, pretentiousness
pomposity is very serious behaviour or speech which shows that you think you are more important than you really are; a formal word, used showing disapproval.

مترادف و متضاد

شکوه (اسم)
magnitude, grandeur, glory, complaint, pomp, effulgence, plaint, resplendence, resplendency, refulgence, pomposity

اب و تاب (اسم)
pomposity

دبدبه (اسم)
pomposity

جلوه و شکوه (اسم)
pomposity

جملات نمونه

1. He hated pomposity and disliked being called a genius.
[ترجمه ترگمان]او از pomposity متنفر بود و دوست نداشت که او را نابغه بدانند
[ترجمه گوگل]او ناراحتی و ناتوانی نداشته است

2. lack of elegance as a consequence of pomposity.
[ترجمه ترگمان]lack به اندازه یک consequence جلوه می کرد
[ترجمه گوگل]فقدان ظرافت به عنوان یک نتیجه از تظاهرات

3. Ah, the pomposity of his tone, the bluster, the arrogance.
[ترجمه ترگمان]pomposity از لحن صدایش و the و خودبینی و تکبر او بود
[ترجمه گوگل]آه، تکه تکه ای از صدای او، بلوز، غرور

4. The title offends for three reasons, and pomposity is the least of them.
[ترجمه ترگمان]این عنوان به سه دلیل توهین می شود و pomposity کوچک ترین آن ها است
[ترجمه گوگل]این عنوان به سه دلیل کاهش می یابد و کمترین آنها از نظر کم اهمیت است

5. Pomposity in senior titles is paralleled by largely symbolic awards in the lower ranks.
[ترجمه ترگمان]pomposity در عناوین ارشد به موازات اهدای مدرک نمادین در رتبه های پایین تر قرار دارد
[ترجمه گوگل]پوزیتیویسم در عناوین ارشد به طور عمده توسط جوایز نمادین در رده های پایین تر هماهنگ شده است

6. Pomposity was a feature of Mark from a very tender age.
[ترجمه ترگمان]pomposity یکی از ویژگی های Mark از سنین بسیار حساس بود
[ترجمه گوگل]پوزیتیویسم یکی از ویژگی های مارک از یک عصر بسیار منصفانه بود

7. Nothing could deflate his ego / pomposity, ie make him less self - assured or pompous.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند ego \/ pomposity را خالی کند، برای اینکه او را کم تر مطمئن و یا pompous کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمیتواند خود و خودخواهی خود را فراموش کند، یعنی او را از اعتماد به نفس کمتری برخوردار باشد

8. She answered pomposity with irony and dominated conversations by her personality and shrewd psychology.
[ترجمه ترگمان]او آب و تاب را با طنز پاسخ داد و با شخصیت و روانشناسی زیرکانه اش گفتگوها را تحت سلطه خود درآورد
[ترجمه گوگل]او شخصیت و روانشناسی پوچ را با ناراحتی پاسخ داد و مکالمات را تحت سلطه قرار داد

9. The pomposity, the pretence, the downright idiocy: all are gagging for the Dada treatment.
[ترجمه ترگمان]pomposity، تظاهر به حماقت، حماقت محض است؛ همه را به خاطر رفتار بابا gagging
[ترجمه گوگل]تظاهرات، اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت هر دو برای درمان Dada است

10. An elaborate signature indicates pomposity and self - importance.
[ترجمه ترگمان]یک امضای استادانه، آب و هوا و اهمیت خود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]امضای دقیق نشان دهنده کم اهمیت و خودپنداره است

11. Behind the pomposity, we can see how imperial palace system destroys women's humanity.
[ترجمه ترگمان]در پشت the ما می توانیم دید که نظام کاخ چه طور بشریت را نابود می کند
[ترجمه گوگل]در پشت صحنه، ما می بینیم که چگونه نظام قصر امپراتوری بشرح زنان را از بین می برد

12. This is self-deceiving pomposity.
[ترجمه ترگمان] این شخصیت خودش رو فریب داده
[ترجمه گوگل]این خودکفایی است

13. The prince's manner was informal, without a trace of pomposity.
[ترجمه ترگمان]رفتار شاهزاده بدون کوچک ترین اثری از pomposity بود
[ترجمه گوگل]شیوه ی شاهزادگان غیر رسمی بود، بدون هیچگونه تظاهراتی

14. It was the foundation on which his whole image rested: the lack of pomposity, the charm, the casual clothes.
[ترجمه ترگمان]این پایه بود که تمام تصویر او بر آن نقش بسته بود: فقدان of و جذابیت، لباس های معمولی
[ترجمه گوگل]این بنیاد بود که تمام تصویر آن بر فقدان پرمعنی، جذابیت، لباس های گاه به گاه پایبند بود

15. He stands in front of the cameras and preaches with unmistakable pomposity, treating his opinions as if they were holy writ.
[ترجمه ترگمان]او در مقابل دوربین ها می ایستد و با pomposity unmistakable مخالف می شود و opinions را طوری درمان می کند که انگار این حکم مقدس است
[ترجمه گوگل]او در مقابل دوربین ایستاده و با تکرار بی ادعا سخن می گوید، و عقیده هایش را مانند آنکه مقدس است، می پردازد


کلمات دیگر: