کلمه جو
صفحه اصلی

slatternly


معنی : فاحشه وار
معانی دیگر : شلخته، نامرتب، بد لباس، شلخته وار

انگلیسی به فارسی

شلخته، نامرتب، بد لباس


شلخته وار


slatternly، فاحشه وار


انگلیسی به انگلیسی

• untidy, slovenly, sloppy
untidily, sloppily, in a slovenly manner

مترادف و متضاد

فاحشه وار (صفت)
meretricious, slatternly

جملات نمونه

1. She is a slatternly female.
[ترجمه ترگمان]زن slatternly است
[ترجمه گوگل]او یک زن Slatternly است

2. I learned her slatternly ways, the routine and mechanism of her charm.
[ترجمه ترگمان]من روش های بی slatternly او، روال و مکانیزم جذابیت او را یاد گرفتم
[ترجمه گوگل]من شیوه های شلوغی او، روال و مکانیسم جذابیت او را آموختم

3. But to all outward appearance she was, let it be said, the slightest bit slatternly.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود ظاهری که داشت، باید گفت که کوچک ترین عیب و ایرادی در او دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]اما به هر ظاهر بیرونی او بود، اجازه دهید گفته شود، کوچکترین کمی slatternly

4. He started to leave the room, tripping over a loose seam in the slatternly carpet.
[ترجمه ترگمان]او شروع به رفتن کرد و از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او شروع به ترک اتاق کرد، در یک فرش ناخوشایند از روی یک شلاق شلاق زد

5. He was married to an American woman, obese and slatternly, fallen to this pass by Heaven knows what process of degradation, and every day the boarders took it in turns to help her with the housework.
[ترجمه ترگمان]او با یک زن آمریکایی، فربه و ناچیز، که در این گذر از بهشت سقوط کرده بود، ازدواج کرده بود و هر روز پانسیون رها به نوبت به او کمک می کردند تا در کاره ای خانه به او کمک کند
[ترجمه گوگل]او با یک زن آمریکایی، چاق و لاغر شده ازدواج کرد، به این گذر از بهشت ​​افتاده است، می داند چه روند تخریب، و هر روز آن را در حال چرخش برای کمک به او در خانه کار می کند


کلمات دیگر: