کلمه جو
صفحه اصلی

pommel


معنی : سر عصا، جسم گلوله مانند، قاش زین، قرپوس زین، قبه شمشیر، گلوله، محکم زدن
معانی دیگر : (زین اسب) قاچ، (در انتهای دسته ی شمشیر و دشنه) قبه

انگلیسی به فارسی

بمب، سر عصا، جسم گلوله مانند، گلوله، قاش زین، قرپوس زین، قبه شمشیر، محکم زدن


جسم گلوله مانند، گلوله، قاش زین، قرپوس زین، قبه شمشیر، سر عصا، محکم زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the knob on a sword hilt.

(2) تعریف: the protuberance at the top front of a saddle.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pommels, pommeling, pommeled
• : تعریف: to beat, as with the fists or a knobbed weapon; pummel.
مشابه: batter, beat, drub

• round upward projection of a saddle; hilt of a sword (also pummel)
beat, strike; hit, punch, pound; perform gymnastics on a pommel horse (type of gymnastics equipment)
a pommel is the knob on the end of the handle of a sword.
a pommel is also the part of a saddle that rises up at the front, or a knob that is fixed there.

مترادف و متضاد

سر عصا (اسم)
pommel

جسم گلوله مانند (اسم)
pommel

قاش زین (اسم)
pommel, tore, saddle bow

قرپوس زین (اسم)
pommel, tore

قبه شمشیر (اسم)
pommel

گلوله (اسم)
shot, shaft, gunshot, ball, bullet, pellet, cartridge, missile, pommel, blob

محکم زدن (فعل)
bang, whack, pommel, tee off

جملات نمونه

1. hold the pommel and ride fast
قاچ زین را بگیر و تند اسب سواری کن.

2. The raider's spear rested across the pommel of his saddle, first light glinting on its long, polished blade.
[ترجمه ترگمان]نیزه مهاجم بر سر زین اسب فرود آمد و اولین نور روی تیغه بلند و براق آن می درخشید
[ترجمه گوگل]راننده راننده در سراسر بذله از زانوی او، اولین نور بر روی تیغه طولانی و جلا خود را درخشید

3. China's world champion Xiao Qin won the pommel horse gold medal.
[ترجمه ترگمان]Xiao چین قهرمان جهان چین مدال طلای pommel را کسب کرد
[ترجمه گوگل]شیائو چین، قهرمان جهان، مدال طلای اسب را به دست آورد

4. The vault is similar to the pommel horse but taller.
[ترجمه ترگمان]خزانه هم شبیه سر اسب است، اما قد بلندتر است
[ترجمه گوگل]طاق شبیه به اسب بومی است اما بلندتر است

5. Pommel Horse ( men only ) Each move is defined by complex hand placements and body positions.
[ترجمه ترگمان]هر حرکت با دست پیچیده و موقعیت های بدن تعریف می شود
[ترجمه گوگل]اسب نابود (فقط مردان) هر حرکت توسط مکان های پیچیده دست و موقعیت های بدن تعریف می شود

6. A gift from the God of Justice, this pommel gem gleams a holy fire.
[ترجمه ترگمان]یک هدیه از طرف خدای عدالت، این سنگ تاج، یک آتش مقدس است
[ترجمه گوگل]یک هدیه از خدای عدالت، این جواهرساز پر از آتش است

7. We have some nice pommel just in from Yunnan.
[ترجمه ترگمان] ما یه سری pommel خوب تو \"Yunnan\" داریم
[ترجمه گوگل]ما از یوننان فقط یک جرقه خوب داریم

8. The 7 th World Gymnastics Championships Two gold, pommel horse, floor exercise and individual all - around.
[ترجمه ترگمان]مسابقات ژیمناستیک جام جهانی هفتم دو مدال طلا، افسار اسبی، ورزش زمین و هر فرد دیگر است
[ترجمه گوگل]مسابقات قهرمانی 7 ژیمناستیک جهانی دو اسب طلایی، بولوار، تمرینات کف و فردی در اطراف

9. The basic exercises on the pommel horse include the undercut, double leg circles and scissors.
[ترجمه ترگمان]تمرین های اولیه بر سر اسب عبارتند از the، دایره دو پا و قیچی
[ترجمه گوگل]تمرینات پایه ای روی اسب بومی شامل زیر دست، دایره های دو پا و قیچی می باشد

10. Pae Gil - Su of DPRK, Olympic pommel horse gold medallist, won this event again.
[ترجمه ترگمان]pae گیل - سو of، دارنده مدال طلای المپیک، این رویداد را دوباره برنده شد
[ترجمه گوگل]په گیل - سو کره شمالی، مدال طلای المپیک بمب اسب، این رویداد را دوباره به دست آورد

11. Men compete in the following order: floor exercise, pommel horse, rings, vault, parallel Bars and Bar.
[ترجمه ترگمان]مردان با نظم و ترتیب با نظم و ترتیب رقابت می کنند: زمین ورزش، اسب، اسب و حلقه های موازی و بار و بار
[ترجمه گوگل]مردان در تمرینات زیر، ورزش اسب، حلقه ها، غواصی، موازی و بارها رقابت می کنند

12. Joseph was shrouded beneath a grey, black-striped blanket, and rested his rifle across his saddle pommel.
[ترجمه ترگمان]جوزف زیر پتوی پشمی خاکستری پوشیده شده بود و تفنگش را روی زین زین کرده بود
[ترجمه گوگل]یوسف زیر پتو خاکستری و سیاه و سفید پوشانده شده بود و تفنگش را در زانوی زین خود باز کرد

13. It had a couple of rubies set in the pommel.
[ترجمه ترگمان]چند تکه از یاقوت بر سر آن ها نقش بسته بود
[ترجمه گوگل]این یک زن و شوهر وحشی است که در گنجایش قرار دارد

14. A thin sound beside him, and Ratagan had unsheathed his axe from its case at his pommel.
[ترجمه ترگمان]صدایی ضعیف در کنار او برخاست، و Ratagan تبر را از غلاف بیرون کشید
[ترجمه گوگل]صدای نازکی در کنار او بود و راتگان تبرش را از روی آن برداشت کرد

15. Reaching inside his tartan plaid he tried to make his fingers take hold of the pommel of his sword.
[ترجمه ترگمان]دست به دست گرفت و سعی کرد انگشتانش را از قبضه شمشیرش نگه دارد
[ترجمه گوگل]او در تلاش بود تا انگشتان دست خود را از شمشیرش بیرون بکشد

Hold the pommel and ride fast.

قاچ زین را بگیر و تند اسب‌سواری کن.



کلمات دیگر: