1- (با فریاد) صدا زدن، بانگ زدن 2- (خودمانی) با خشم خرده گیری کردن، سرزنش شدید کردن
bawl out
1- (با فریاد) صدا زدن، بانگ زدن 2- (خودمانی) با خشم خرده گیری کردن، سرزنش شدید کردن
انگلیسی به فارسی
بیچاره
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to scold or reprimand harshly.
• مترادف: berate, castigate, chastise, chew out, objurgate, rate, rebuke, scold, take to task, tongue-lash, upbraid
• مشابه: reprimand, reproach, reprove
• مترادف: berate, castigate, chastise, chew out, objurgate, rate, rebuke, scold, take to task, tongue-lash, upbraid
• مشابه: reprimand, reproach, reprove
- The teacher bawled me out for not doing my homework.
[ترجمه ترگمان] معلم برای اینکه تکالیفم را انجام ندهم زوزه کشید
[ترجمه گوگل] معلم از من خواسته بود که تکالیف من را انجام نمی داد
[ترجمه گوگل] معلم از من خواسته بود که تکالیف من را انجام نمی داد
• yell at, chew out; scold, rebuke; give what for
جملات نمونه
1. The captain bawled out the orders.
[ترجمه ترگمان]سروان دستور داد
[ترجمه گوگل]کاپیتان دستورات را برداشت
[ترجمه گوگل]کاپیتان دستورات را برداشت
2. He's always bawling out people in meetings.
[ترجمه ترگمان]او همیشه از مردم سر و صدا درمی آورد
[ترجمه گوگل]او همیشه در جلسات مردم را بی قرار می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه در جلسات مردم را بی قرار می کند
3. The children bawled out the songs.
[ترجمه ترگمان]بچه ها سرود را فریاد می زدند
[ترجمه گوگل]بچه ها این ترانه ها را نادیده گرفتند
[ترجمه گوگل]بچه ها این ترانه ها را نادیده گرفتند
4. The dean bawled out the students who had been caught cheating.
[ترجمه ترگمان]رئیس محکمه دانش آموزانی را که گرفتار تقلب شده بودند، فریاد کشید
[ترجمه گوگل]دبیر دانش آموزانی را که فریب خورده بودند گرفتار کردند
[ترجمه گوگل]دبیر دانش آموزانی را که فریب خورده بودند گرفتار کردند
5. The captain bawled out an order to his soldiers.
[ترجمه ترگمان]سروان دستور داد تا به سربازان خود دستور دهد
[ترجمه گوگل]کاپیتان سفارش به سربازانش داد
[ترجمه گوگل]کاپیتان سفارش به سربازانش داد
6. He hadn't expected this precipitate visit and in the last hour he had bawled out everyone in sight.
[ترجمه ترگمان]او انتظار این دیدار ناگهانی را نداشت و در یک ساعت اخیر همه را در نظر گرفته بود
[ترجمه گوگل]او این دیدار رسمی را انتظار نداشت و در ساعت آخر او همه را در معرض دید قرار داد
[ترجمه گوگل]او این دیدار رسمی را انتظار نداشت و در ساعت آخر او همه را در معرض دید قرار داد
7. If you didn't, you were bawled out, and that took an awful lot of getting used to.
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را نمی کردی، فریاد می زدی، و این خیلی طول کشید تا عادت کنی
[ترجمه گوگل]اگر این کار را نکردید، از شما سوءاستفاده می شد، و خیلی زحمت کشیدید
[ترجمه گوگل]اگر این کار را نکردید، از شما سوءاستفاده می شد، و خیلی زحمت کشیدید
8. You don't have to bawl out like that. Eeverybody can hear you.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست اینطوری گریه کنی Eeverybody صدات را میشنوه
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید که چنین کاری را انجام دهید هر کس می تواند شما را بشنود
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید که چنین کاری را انجام دهید هر کس می تواند شما را بشنود
9. Tom: Yeah, I could never bawl out my kid like that.
[ترجمه ترگمان] آره، من هیچوقت نتونستم اینجوری با بچه هام گریه کنم
[ترجمه گوگل]تام یاهو، من هرگز نمی توانستم بچه ام را همان گونه که هست بچشم
[ترجمه گوگل]تام یاهو، من هرگز نمی توانستم بچه ام را همان گونه که هست بچشم
10. He got a bad grade. His father will bawl out.
[ترجمه ترگمان]نمره بد گرفت پدرش گریه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او نمره بدی داشت پدرش بی پروا است
[ترجمه گوگل]او نمره بدی داشت پدرش بی پروا است
11. Yeah, I could never bawl out my kid like that.
[ترجمه ترگمان] آره، من هیچوقت نتونستم اینجوری با بچه هام گریه کنم
[ترجمه گوگل]بله، من هرگز نمی توانستم فرزندم را همانطور که هست بچشم
[ترجمه گوگل]بله، من هرگز نمی توانستم فرزندم را همانطور که هست بچشم
12. Don't bawl out like that. I can hear you.
[ترجمه ترگمان]اینطوری گریه نکن صدات رو می شنوم
[ترجمه گوگل]این را نفهمید من میتونم بشنوم
[ترجمه گوگل]این را نفهمید من میتونم بشنوم
کلمات دیگر: