1. i spent weeks musing upon the reasons why god has created me
هفته ها درباره علل این که خدا مرا خلق کرده است ژرف اندیشی می کردم.
2. what you said set me musing
آنچه که گفتی مرا به تفکر انداخت.
3. He was musing upon the rushing torrents of the river.
[ترجمه ترگمان]او داشت به سیل خروشان رودخانه فکر می کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی رودخانه های عجیب و غریب مینشیند
4. I sat quietly, musing on the events of the day.
[ترجمه ترگمان]به آرامی نشستم و به وقایع روز فکر کردم
[ترجمه گوگل]من بی سر و صدا نشسته ام، در جریان رویدادهای روزمره مینشینم
5. Even as I was musing on these matters, I was astonished at the things a mind can think.
[ترجمه ترگمان]حتی همان طور که در این مسائل فکر می کردم، از چیزهایی که ذهن من به آن فکر می کرد حیرت کرده بودم
[ترجمه گوگل]حتی وقتی که من در مورد این مسائل بودم، از چیزهایی که ذهن می توانستم بفهمم، شگفت زده شدم
6. His blind musing was interrupted by the sound of footsteps on the companionway.
[ترجمه ترگمان]صدای گام هایی که در پلکان به گوش رسید صدای گام هایی که به گوش رسید قطع شد
[ترجمه گوگل]صدای قدم زدن هایش در کنار همسرش باعث شد که کور شدنش را قطع کند
7. I settled happily before the blazing fire, musing upon the stupidity of salmon fishing and certain of my friends.
[ترجمه ترگمان]قبل از آن که آتش بخاری روشن شود، با خوشحالی به فکر ماهیگیری ماهی قزل آلا و بعضی از دوستان خود پرداختم
[ترجمه گوگل]من قبل از آتش سوزان خوشحال شدم، با احتیاط ماهیگیری ماهی قزل آلا و برخی از دوستانم آشنا شدم
8. It ends with her musing about buying a pink scarf because her granddaughter likes pink.
[ترجمه ترگمان]این موضوع با تفکر و تفکر درباره خرید یک روسری صورتی به پایان می رسد، زیرا نوه او رنگ صورتی را دوست دارد
[ترجمه گوگل]او به خاطر خرید شال گردن صورتی به خاطر اینکه نوه او صورتی است، به پایان می رسد
9. He was musing over memories of the past.
[ترجمه ترگمان]او درباره خاطرات گذشته فکر می کرد
[ترجمه گوگل]او بیش از یاد خاطرات گذشته بود
10. Then Alfred went musing into the deserted schoolhouse. He was humiliated and angry.
[ترجمه ترگمان]آن وقت آلفرد غرق فکر به مدرسه خلوت مدرسه شد او تحقیر شده و خشمگین بود
[ترجمه گوگل]سپس آلفرد رفت و به مدرسه برکنار شد او تحقیر شد و عصبانی شد
11. She lay musing for a while.
[ترجمه ترگمان]مدتی به فکر فرو رفت
[ترجمه گوگل]او برای مدتی مأیوس بود
12. The incongruous falsetto voice took on a musing note.
[ترجمه ترگمان]صدای گوش خراشی داشت که به فکر فرو می رفت
[ترجمه گوگل]صدای نافرجام صدای فالستو در یادداشتی به یاد می آورد
13. She sat musing over the memories of the past.
[ترجمه ترگمان]او به یاد خاطرات گذشته افتاده بود
[ترجمه گوگل]او نشسته بود و خاطرات گذشته را دوست داشت
14. YS COTTON CLOTH EX MUSING PLEASE EXTEND TIME LIMIT FOR INSPECTION AND CLAIM TO MAY.
[ترجمه ترگمان]YS EX، رئیس سابق پنبه، لطفا زمان اختصاص زمان را برای INSPECTION و CLAIM به ماه ممکن اختصاص دهید
[ترجمه گوگل]YS COTTON CLOSE EX MUSING لطفا طول مدت را برای بازرسی و تقاضا برای مهلت افزایش دهید
15. Musing about a picture of a fledgling osprey, he writes, "I surmise that the feelings are similar" to those of a human "launching off a high aerie, " a feeling that is both "thrilling and terrifying.
[ترجمه ترگمان]او در مورد تصویری از یک عقاب ماهیگیر نوپا می نویسد: \"من حدس می زنم که احساسات شبیه به احساس یک انسان\" پرتاب وزنه بلند \"هستند، حسی که هر دوی آن\" مهیج و وحشتناک \" است
[ترجمه گوگل]او می نویسد: 'من معتقد هستم که احساسات شبیه به کسانی است که از یک هواپیما پر از هوا پرتاب می شوند'، احساس می کند که هر دو هیجان و وحشتناک است