1. They exude the stale mustiness of library bookshelves without the passion of the great literature those libraries contain.
[ترجمه ترگمان]آن ها the مانده از قفسه های کتابخانه را بدون شور و اشتیاق ادبیات عالی که این کتابخانه ها در اختیار دارند، از خود نشان می دهند
[ترجمه گوگل]آنها بی نظیر بودن کتابخانه قفسه کتابخانه را بدون اشتیاق به ادبیات عالی که کتابخانه ها دارند شامل می شوند
2. I also dislike ferment, mustiness and all other defective flavours.
[ترجمه ترگمان]همچنین از ferment و mustiness و سایر flavours defective بدم می آید
[ترجمه گوگل]من نیز دوستدار تخمیر، کمال و تمام طعم های معیوب دیگر
3. It smelled of wood and a sort of quite pleasant mustiness.
[ترجمه ترگمان]بوی چوب و بوی خوش عطر می داد
[ترجمه گوگل]از چوب و نوعی لذت بخش بسیار لذت ببرید
4. It was dark, heavily curtained in black velveteen, with a mustiness in the air.
[ترجمه ترگمان]پرده سیاه و ضخیمی از مخمل سیاه در هوا بود
[ترجمه گوگل]این تاریک بود، به شدت در مدفن سیاه پوشانده شده بود، و در هوا خلط شده بود
5. The spirit of literature which then saturated his being had nothing of the mustiness of library morocco about it, but was fragrant with the scent of unknown exotics from over the seas.
[ترجمه ترگمان]روح ادبیات که در آن هنگام در آن آن را از تن به در کرده بود، چیزی از آن mustiness نبود که در آن به تن داشت، بلکه در عطری که از فراز دریاهای ناشناخته بود، خوشبو و معطر بود
[ترجمه گوگل]روحیه ادبیات که پس از آن اشباع شده بود، هیچ چیز از مظاهر کتابخوانی کتابخانه در مورد آن نبود، اما با عطر و طعم عجایب ناشناخته از دریاها معطر بود
6. Every year about 2% of foodstuff cannot be fed or eaten because of mustiness in the world.
[ترجمه ترگمان]هر ساله حدود ۲ % از مواد غذایی به خاطر of در جهان خورده یا خورده می شوند
[ترجمه گوگل]هر سال حدود 2 درصد از مواد غذایی را می توان به علت کمبود در جهان تغذیه یا خورده باشد