1. In the series of a polysemous word, there must exist a relationship between two neighboring senses. This relationship can be classified according to the result or the motivation of the extension.
[ترجمه ترگمان]در یک کلمه of، باید رابطه ای میان دو حس همسایه وجود داشته باشد این رابطه می تواند با توجه به نتیجه یا انگیزه گسترش طبقه بندی شود
[ترجمه گوگل]در مجموعه ای از کلمه چند جمله ای، باید بین دو حس همسایه وجود داشته باشد این رابطه را می توان بر اساس نتیجه و یا انگیزش پسوند طبقه بندی کرد
2. This paper deals with the semantic fuzziness of polysemous nouns, homonymous nouns, and singular and plural nouns.
[ترجمه ترگمان]این مقاله با the معنایی اسم polysemous، اسم homonymous و اسامی مفرد و مفرد با هم سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]این مقاله با فاز معنایی اسمهای چندسوم، اسمهای هم نامی و اسمهای انحصاری و چندگانه روبرو است
3. Every linguistic category is a polysemous category, or it is one that contains several potential senses.
[ترجمه ترگمان]هر مقوله زبانی یک مقوله polysemous است، یا آن چیزی است که دارای چندین حس پتانسیل است
[ترجمه گوگل]هر نوع زبان شناسی یک طبقه ی چندسوم است یا یکی از آن ها دارای چند حسی بالقوه است
4. "Text" is a polysemous word in Western languages, and is used toward popularization in modem multidisciplinary language situations.
[ترجمه ترگمان]\"متن\" یک کلمه polysemous در زبان های غربی است و برای تعمیم در موقعیت های زبانی multidisciplinary مودم استفاده می شود
[ترجمه گوگل]'متن' یک کلمه چند کلمه ای در زبان های غربی است و به منظور تبلیغ در مودم های مختلف در زمینه های مختلف زبان مورد استفاده قرار می گیرد
5. The range of polysemous words as the object of the computer automatic word sense disambiguation is delimited.
[ترجمه ترگمان]دامنه کلمات polysemous به عنوان هدف ابهام زدایی معنایی کلمات خودکار، تعیین حدود می باشد
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از واژه های چندجملهای به عنوان شیء رایانه اشکال زدایی کلمات خودکار به صورت جداگانه تعریف شده است
6. In addition, we process the polysemous problem using rough sets.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ما مساله polysemous را با استفاده از مجموعه های خشن پردازش می کنیم
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما مشکل چندضلعی را با استفاده از مجموعه های خشن مورد بررسی قرار می دهیم
7. They help to solve the polysemous problem of language and understand the specific meanings of language in the specific settings.
[ترجمه ترگمان]آن ها به حل مساله polysemous زبان و درک معانی خاص زبان در محیط های خاص کمک می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به حل مسئله چندجملهای زبان کمک می کنند و معانی خاص زبان را در تنظیمات خاص درک می کنند
8. The existence of polysemous words in Russian not only reflects such tendency but also provides broader context for the study of meaning transference of nouns.
[ترجمه ترگمان]وجود کلمات polysemous در زبان روسی نه تنها نشان دهنده این گرایش است بلکه زمینه ای وسیع تر برای مطالعه انتقال معنایی اسم ها را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]وجود واژه های چندجملهای در روسیه نه تنها این گرایش را نشان می دهد، بلکه زمینه گسترده ای برای مطالعه انتقال معنایی اسم ها فراهم می کند
9. The meanings of a polysemous word are in the structure of different tiers.
[ترجمه ترگمان]معانی کلمه polysemous در ساختار ردیف های مختلف هستند
[ترجمه گوگل]معانی کلمات کلیدی در ساختار سطوح مختلف وجود دارد
10. The fables in "Zhuang Zi" were open and polysemous and pursued enlightenment.
[ترجمه ترگمان]fables در \"Zhuang Zi\" باز و polysemous و روشن بودند
[ترجمه گوگل]قصه های 'Zhuang Zi' باز و چند وجهی بودند و روشنگری را دنبال کردند
11. Credit is one word that have rich connotation from many stable visual angle boundary polysemous words such as ethics, economy, society, law.
[ترجمه ترگمان]اعتبار یک واژه است که دلالت ضمنی غنی از بسیاری از مفاهیم مرزی، اقتصادی، اقتصادی، جامعه و قانون دارد
[ترجمه گوگل]اعتبار یک کلمه است که حاوی نکات غنی از بسیاری از کلمات پایدار زاویه دید بصری مانند اخلاق، اقتصاد، جامعه، قانون است
12. With the help of corpus, we can analyze the polysemous phenomenon of same-rooted words and find that in the category of same-rooted words, there are center meanings and peripheral meanings.
[ترجمه ترگمان]با کمک پیکره زبانی، می توانیم پدیده polysemous از کلمات ریشه مشترک را تجزیه و تحلیل کنیم و متوجه شویم که در طبقه بندی کلمات ریشه، معانی مرکزی و معانی جانبی وجود دارد
[ترجمه گوگل]با کمک بدن ما می توانیم پدیده ی چندجملهای کلمات مشابه ریشه یابی را تجزیه و تحلیل کنیم و آن را در رده ی کلمات مشابه ریشه دار کنیم، معانی مرکز و معانی محیطی وجود دارد
13. As a pervasive semantic phenomenon across languages, polysemy has been given a systematic and extensive study, but there is not much attention shown to spatial polysemous words.
[ترجمه ترگمان]به عنوان پدیده ای معنایی فراگیر در بین زبان ها، polysemy یک مطالعه اصولی و گسترده ارایه شده است، اما توجه زیادی به کلمات polysemous فضایی نشان داده نمی شود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پدیده معنایی فراگیر در سراسر زبان ها، چندسیمه یک مطالعه سیستماتیک و گسترده ارائه شده است، اما توجه زیادی به کلمات چند جملهای فضایی نداشته است
14. Of the three categories, the concept of personality is the foundation while "personality" in the Chinese language is a polysemous word with "subject qualification" as its basic meaning.
[ترجمه ترگمان]از این سه مقوله، مفهوم شخصیت بنیان است در حالی که \"شخصیت\" در زبان چینی واژه polysemous با \"صلاحیت سوژه\" به عنوان معنای اصلی آن است
[ترجمه گوگل]از سه دسته، مفهوم شخصیت پایه است در حالی که 'شخصیت' در زبان چینی یک کلمه چند منظوره با 'صلاحیت موضوع' به عنوان معنی اصلی آن است
15. The rhetorical device-pun intentionally uses homophone ( phonogram ) and polysemous words which can possible generate equivocality in order to punningly express what the speaker is really driving at.
[ترجمه ترگمان]این device با استفاده از کلمات homophone (phonogram)و واژه های polysemous که می توانند equivocality را به منظور بیان آنچه که گوینده در واقع در حال رانندگی است، تولید کند، استفاده می کند
[ترجمه گوگل]دستگاه لفظی عمدا از هوموفون (فونوگرافی) و واژه های چندگانه استفاده می کند که می تواند موجب ایجاد دوبعدی شود تا بتواند به خوبی سخن گفت که واقعا رانندگی می کند