می افزاید، افزودن، اضافه کردن، جمع کردن، ضمیمه کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، باخود ترکیب کردن، جمع زدن
adds
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• system of distribution in the us army
system of airborne delivery
guidebook of data related to the antarctic
system of airborne delivery
guidebook of data related to the antarctic
جملات نمونه
1. coloring adds interests to the painting
رنگ آمیزی نقاشی را جالب تر می کند.
2. his humor adds salt to his conversation
شوخ طبعی او مکالمات او را خوش مزه تر می کند.
3. sometimes, ambiguity adds to the beauty of poetry
گاهی اوقات ابهام زیبایی شعر را بیشتر می کند.
4. Every failure one meets with adds to one’s experience.
[ترجمه ترگمان]هر شکست در یک تجربه به تجربه فرد می افزاید
[ترجمه گوگل]هر شکستی که با آن روبرو می شود، به تجربه ی خود اضافه می کند
[ترجمه گوگل]هر شکستی که با آن روبرو می شود، به تجربه ی خود اضافه می کند
5. This lesson adds to the value of the book.
[ترجمه ترگمان]این درس به ارزش کتاب می افزاید
[ترجمه گوگل]این درس به ارزش کتاب اضافه می کند
[ترجمه گوگل]این درس به ارزش کتاب اضافه می کند
6. Lemon juice adds zing to drinks.
[ترجمه ترگمان]اب لیمو به نوشیدنی ها انرژی اضافه می کند
[ترجمه گوگل]آب لیمو به نوشیدنی ها اضافه می کند
[ترجمه گوگل]آب لیمو به نوشیدنی ها اضافه می کند
7. Your company adds to the enjoyment of our visit.
[ترجمه ترگمان]شرکت شما به لذت دیدار ما می افزاید
[ترجمه گوگل]شرکت شما به لذت بردن از بازدید ما افزوده است
[ترجمه گوگل]شرکت شما به لذت بردن از بازدید ما افزوده است
8. Travel adds spice to your life.
[ترجمه ترگمان]سفر، رنگ و لعاب را به زندگی شما اضافه می کند
[ترجمه گوگل]مسافرت ادویه را به زندگی شما اضافه می کند
[ترجمه گوگل]مسافرت ادویه را به زندگی شما اضافه می کند
9. His expectation adds to the pressure on my shoulder.
[ترجمه ترگمان]انتظار او به فشار روی شانه ام می افزاید
[ترجمه گوگل]انتظار او اضافه می کند به فشار بر روی شانه من
[ترجمه گوگل]انتظار او اضافه می کند به فشار بر روی شانه من
10. Dealing with customers adds variety to the job.
[ترجمه ترگمان]برخورد با مشتریان به این شغل تنوع می بخشد
[ترجمه گوگل]کار با مشتریها کارهای مختلف را به کار می برد
[ترجمه گوگل]کار با مشتریها کارهای مختلف را به کار می برد
11. Her illness adds an extra dimension to the problem.
[ترجمه ترگمان]بیماری او بعد اضافه کردن یک بعد اضافی به مشکل می افزاید
[ترجمه گوگل]بیماری او یک بعد اضافی برای این مشکل می افزاید
[ترجمه گوگل]بیماری او یک بعد اضافی برای این مشکل می افزاید
12. The use of computers adds credibility to the forecasts.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کامپیوترها اعتبار را به پیش بینی ها می افزاید
[ترجمه گوگل]استفاده از رایانه اعتبار را برای پیش بینی ها اضافه می کند
[ترجمه گوگل]استفاده از رایانه اعتبار را برای پیش بینی ها اضافه می کند
13. Suspense adds interest to a story.
[ترجمه ترگمان]Suspense به یک داستان علاقه دارد
[ترجمه گوگل]Suspense علاقه ای به یک داستان اضافه می کند
[ترجمه گوگل]Suspense علاقه ای به یک داستان اضافه می کند
14. Spell-checking your document adds time to the process.
[ترجمه ترگمان]غلط یابی املایی نوشتار زمانی به فرآیند اضافه می کند
[ترجمه گوگل]چک کردن مستندات سند شما زمان را به فرایند اضافه می کند
[ترجمه گوگل]چک کردن مستندات سند شما زمان را به فرایند اضافه می کند
15. The element of risk just adds excitement.
[ترجمه ترگمان]عنصر خطر فقط باعث ایجاد هیجان می شود
[ترجمه گوگل]عنصر خطر تنها موجب هیجان می شود
[ترجمه گوگل]عنصر خطر تنها موجب هیجان می شود
کلمات دیگر: