کلمه جو
صفحه اصلی

cartload


به اندازه ی گنجایش یک گاری

انگلیسی به فارسی

به اندازه‌ی گنجایش یک گاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the capacity or contents of a cart.

• quantity that a cart carries or holds; contents of a cart; (informal) large quantity of something

جملات نمونه

1. a cartload of apples
یک گاری (پر از) سیب

2. There's cartloads of junk in the garage.
[ترجمه ترگمان] یه عالمه خرت و پرت تو گاراژ هست
[ترجمه گوگل]در گاراژ بارکد های ناخواسته وجود دارد

3. We threw out cartloads of rubbish when we moved house.
[ترجمه ترگمان]وقتی خونه رو ترک کردیم یه عالمه آشغال پرت کردیم بیرون
[ترجمه گوگل]وقتی خانه را منتقل کردیم، سبد کالاهای زباله را برداشتیم

4. A cartload of garlic vanishes from under your nose.
[ترجمه ترگمان]یک سطل سیر از زیر دماغت محو می شود
[ترجمه گوگل]یک سبد خرید سیر از زیر بینی شما از بین می رود

5. We bought cartloads of parchment from Charterhouse, Oxford and even sent orders to places as far north as Norwich and Cambridge.
[ترجمه ترگمان]ما cartloads از parchment را از Charterhouse، آکسفورد خریدیم و حتی دستور داد تا به محل هایی مثل ناریچ و کیمبریج بروند
[ترجمه گوگل]ما سبد خرید پرچم ها را از Charterhouse، Oxford خریدیم و حتی سفارشات را به مکان هایی که تا شمال نیویورک و کمبریج فرستاده می شود فرستاده ایم

6. Role - play: You have ordered a cartload of coal.
[ترجمه ترگمان]نقش - بازی: شما دستور یک سطل زغال سنگ را سفارش داده اید
[ترجمه گوگل]نقش - بازی شما یک بارکد زغال سنگ سفارش داده اید

7. My three grandchildren are more trouble than a cartload of monkeys.
[ترجمه ترگمان]سه نوه من، بیش از یک سطل زباله، دردسر درست می کنند
[ترجمه گوگل]سه نوه من بیشتر از بارکد میمون ها مشکل است

8. You can't put out the flames of a cartload of firewood with a cup of water.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی آتش یک سطل آشغال را با یک فنجان آب خاموش کنی
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید شعله های یک سبد پر از هیزم را با یک فنجان آب خالی کنید

9. Much of the cider produced was for local consumption, with farmers bringing in their cartloads of apples for processing.
[ترجمه ترگمان]بیشتر شراب تولید شده برای مصرف محلی بود و کشاورزان cartloads سیب را برای فرآوری به آنجا می آوردند
[ترجمه گوگل]بیشتر سیر تولید شده برای مصرف محلی بود، در حالی که کشاورزان سبب بارگیری سیب برای پردازش شدند

10. He consumed popular novels, especially crime fiction, by the cartload.
[ترجمه ترگمان]او رمان های عامه پسند، به ویژه داستان های جنایی، توسط the را مصرف کرده است
[ترجمه گوگل]او رمان های محبوب، به ویژه داستان های جنایی، توسط cartload مصرف کرد

a cartload of apples

یک گاری (پر از) سیب



کلمات دیگر: