کلمه جو
صفحه اصلی

pokey


معنی : کهنه، زندان، گرفته، دلگیر
معانی دیگر : (خودمانی) زندان، هلفدونی (poky هم می نویسند)، jail : زندان

انگلیسی به فارسی

( jail =) زندان


( poky ) پست، خفه، گرفته، دلگیر، کهنه


پکیسی، زندان، کهنه، دلگیر، گرفته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: variant of poky.

• restricted, limited; boring, tiresome; stupid, dumb

مترادف و متضاد

کهنه (اسم)
rag, wad, lint, pokey

زندان (اسم)
tolbooth, jail, coop, grate, prison, bridewell, dungeon, gaol, quod, house of correction, calaboose, hothouse, presidio, pokey, tollbooth

گرفته (صفت)
solemn, thick, muggy, dull, darksome, low-spirited, chock-full, gruff, eerie, hoarse, choky, sombrous, eery, muzzy, poky, pokey, tristful

دلگیر (صفت)
heart-rending, poky, pokey

جملات نمونه

1. Young Pokey won his only two races last season and will not be long in scoring again.
[ترجمه ترگمان]pokey جوان در فصل گذشته تنها دو مسابقه را برد و دیگر نتوانست امتیاز بگیرد
[ترجمه گوگل]جوان Pokey تنها دو فصل مسابقه خود را در فصل گذشته به دست آورد و دوباره به ثمر رساند

2. It is not very becoming to weared the pokey jeans at the party.
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه نمی شود شلوار جین pokey را در مهمانی به هم زد
[ترجمه گوگل]این بسیار تبدیل شدن به پوشیدن جین pokey در حزب نیست

3. Do the Hokey Pokey and turn yourself around.
[ترجمه ترگمان]سر و صدا نکن و خودت رو به این طرف و آن طرف نگاه کن
[ترجمه گوگل]آیا Hokey Pokey و خود را در اطراف

4. London is filled with oddball place names, from pokey alleyways to grand thoroughfares - and a tourism organization has launched a monthlong campaign to tell the city's history through its streets.
[ترجمه ترگمان]لندن مملو از نام های محلی است، از کوچه های pokey گرفته تا شاهراه های اصلی - و یک سازمان گردشگری کمپینی را برای گفتن تاریخ این شهر از طریق خیابان ها آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]لندن با نام های مکان عجیب و غریب پر از کوچه کوچه به بزرگراه ها پر شده است - و یک سازمان گردشگری یک کمپین ماهانه برای انتشار تاریخ شهر از طریق خیابان ها راه اندازی کرده است

5. Impatient with people who are always pokey about getting things done.
[ترجمه ترگمان]بی تاب بودن با آدم هایی که همیشه در مورد انجام کارها نگران هستند
[ترجمه گوگل]با افرادی که همیشه در مورد انجام کارها دچار مشکل هستند، بی حوصله هستند

6. As I passed the town's small and pokey police station on the opposite side of the road, I walked by a small, white, old-fashioned car parked up on my side of the road.
[ترجمه ترگمان]همان طور که از کنار ایستگاه کوچک و دلگیر شهر کنار جاده گذشتم، با یک اتومبیل کوچک سفید و قدیمی که در کنار جاده پارک شده بود، قدم زدم
[ترجمه گوگل]همانطور که من ایستگاه پلیس کوچک و دونفره شهر را در طرف مقابل جاده عبور دادم، با یک ماشین کوچک، سفید و قدیمی که در کنار من جاده ایستاده بود رفتم

7. Swiss planning regulators favor lots of small, pokey windows, this house is anything but.
[ترجمه ترگمان]قانونگذاران برنامه ریزی سوئیس به نفع بسیاری از پنجره های کوچک و pokey هستند، این خانه چیزی جز این نیست
[ترجمه گوگل]رگولاتورهای برنامه ریزی سوئیس از پنجره های کوچکی کوچک استفاده می کنند، اما این خانه چیزی جز آن نیست

8. Last we arrived a old and pokey house.
[ترجمه ترگمان] آخرین باری که به یه خونه قدیمی و دلگیر رسیدیم
[ترجمه گوگل]آخرین ما یک خانه قدیمی و پیکه وارد کردیم

9. Behind them, the pokey glycine ions straggle along as best they can (they do move, but with lower mobility than the chloride ions).
[ترجمه ترگمان]پشت سر آن ها، pokey به بهترین وجهی که می توانند حرکت می کنند (که حرکت می کنند، اما با تحرک کمتری نسبت به یون های کلراید)
[ترجمه گوگل]پشت آنها، یونهای گلیسین pokey به همان اندازه که می توانند حرکت کنند (حرکت می کنند، اما حرکت کمتر از یون های کلرید)

10. POKEY is often very clever . . . help me recover some lost things!
[ترجمه ترگمان]pokey غالبا خیلی باهوش است که به من کمک کند بعضی چیزها را از دست بدهم!
[ترجمه گوگل]POKEY اغلب بسیار هوشمندانه است به من کمک کنید برخی از چیزهای از دست رفته را بازیابی کنم

11. The bad yellow-eyed woman made me take my toothbrush in case I got carted off to pokey.
[ترجمه ترگمان]اون زن چشم زرد رنگ منو مجبور کرد تا اگه منو به زور به زندان بردن ببره
[ترجمه گوگل]زن بد زشت چشمم را به من زد تا مسواک من را بگیرد، در صورتی که من به پوزه بردم

12. Looking pink and refreshed after a short break, Mr Smith strode into the pokey committee rooms to a rabble-rousing welcome.
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت بعد از استراحت کوتاهی که تازه به نظر می رسید و سرحال به نظر می رسید، با گام های بلند به اتاق کمیته pokey رفت تا از آن استقبال کنند
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت به دنبال یک صبحانه کوتاه و یکنواخت بود و به اتاق های کمیته ای دراز کشیده بود تا خوشامد گویی به خرج کردن

13. The dude with the little head takes you into a pokey room with a bunch of weird looking gadgets and a plethora of indecipherable charts and tables on the wall.
[ترجمه ترگمان]مردی با سر کوچک شما را به اتاقی دلگیر و پر از ابزار عجیب و پر از انواع و اقسام وسایل و میزها و میزها می برد
[ترجمه گوگل]شخص با سر کوچک شما را به یک اتاق پچ با مجموعه ای از دستگاه های عجیب و غریب به دنبال و تعداد زیادی از جدول های غیر قابل تشخیص و جداول بر روی دیوار

14. I get very impatient with people who are always pokey about getting things done.
[ترجمه ترگمان]من از مردمی که همیشه در مورد انجام کارهایی که انجام میدن ناراحت میشم
[ترجمه گوگل]من با افرادی که همیشه در مورد انجام کارها دچار مشکل شده اند، بسیار بی تاب هستند


کلمات دیگر: