کلمه جو
صفحه اصلی

polygamous


معنی : چند شوهر ه، چندگان، چند زنه
معانی دیگر : (جانور شناسی) پرهمسر، پرزامه، وابسته به چند زنی

انگلیسی به فارسی

چند زنه، چند شوهر ه، چندگان


چند زبانه، چند زنه، چند شوهر ه، چندگان


انگلیسی به انگلیسی

• married to more than one spouse simultaneously (esp. more than one wife)

مترادف و متضاد

چند شوهره (صفت)
polyandrous, polygamous

چندگان (صفت)
polygamous, polygamic

چند زنه (صفت)
polygamous, polygynous

جملات نمونه

1. cocks are polygamous
خروس ها چند زنه هستند.

2. In some polygamous species, such as the patas monkey, the males become henpecked.
[ترجمه ترگمان]در برخی از گونه های چند گانه نظیر میمون patas، نرها به henpecked تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]در برخی از گونه های چند قطبی، مانند میمون patas، مردان تبدیل به جنس نر

3. Most men in highly polygamous societies are condemned to celibacy.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در جوامع دارای چند زنه، به تجرد محکوم می شوند
[ترجمه گوگل]اکثر مردان در جوامع بسیار متشکل از جنس مخالف محکومند

4. Many duck species are polygamous, with the drakes having no role in rearing the families.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از گونه های اردک دارای چند همسر هستند و the هیچ نقشی در تربیت خانواده ها ندارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از گونه های اردک چند زبانه هستند، درختانی که در پرورش خانواده ها نقش ندارند

5. Competition among males for mates is stronger in polygamous than in monogamous species.
[ترجمه ترگمان]رقابت بین مردان برای جفت گیری در چند زن قوی تر از نوع تک همسر است
[ترجمه گوگل]مسابقه در میان مردان برای همسران در چند نژاد نسبت به گونه های تک زایی قوی تر است

6. In respect to violin, I am polygamous.
[ترجمه ترگمان]در مورد ویولن، من چند همسر هستم
[ترجمه گوگل]در رابطه با ویولن، من چند قطبی هستم

7. This is in consonance with their being polygamous.
[ترجمه ترگمان]این با همسر بودن آن ها هماهنگ است
[ترجمه گوگل]این در هماهنگی با چند زنی بودن آنهاست

8. Men are polygamous by nature. There's no doubt and there's nothing to debate about it.
[ترجمه ترگمان] مردا از طبیعت خوششون میاد شکی نیست و چیزی نیست که در موردش بحث کنیم
[ترجمه گوگل]مردان به طور طبیعی چندگام است شکی نیست و هیچ بحثی در مورد آن وجود ندارد

9. They formed an exclusive, polygamous community with a militia and territorial ambitions.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک جامعه انحصاری با چند همسر را تشکیل دادند که دارای یک شبه نظامیان و جاه طلبی های منطقه ای بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک جامعه منحصر به فرد و چندگانه با یک شبه نظامی و جاه طلبی های منطقه ای تشکیل دادند

10. Practice of polygamy and polygamous marriages are outlawed in many countries.
[ترجمه ترگمان]اعمال چند همسری و ازدواج با چند همسر در بسیاری از کشورها غیرقانونی اعلام شده است
[ترجمه گوگل]تمرین چند زبانه و ازدواج های چند زبانه در بسیاری از کشورها غیرقانونی است

11. Polygamous species have shorter life spans than monogynous species.
[ترجمه ترگمان]گونه های polygamous دارای طول عمر کوتاه تر از monogynous گونه هستند
[ترجمه گوگل]گونه های چند قطبی دارای طول عمر کوتاه تر از گونه های یکنواخت هستند

12. Less than 1 percent of the men in any Muslim country are polygamous.
[ترجمه ترگمان]کم تر از ۱ درصد از مردان در هر کشور مسلمان چند همسر هستند
[ترجمه گوگل]کمتر از 1 درصد مردان در هر کشوری مسلمان چند زبانه هستند

13. Clitoridectomy (removal of the clitoris) and infibulation (sewing up the entrance to the vagina) are more common in a polygamous than in a monogamous society.
[ترجمه ترگمان]Clitoridectomy (جدا کردن the)و infibulation (دوخت و دوز بر روی مهبل)بیشتر در چند همسر رایج هستند تا در یک جامعه تک همسر
[ترجمه گوگل]Clitoridectomy (از بین بردن clitoris) و infibulation (دوختن ورود به واژن) در پلیگاموس بیشتر از یک جامعه تک زایی رایج است

14. Some preach abstinence yet turn a blind eye to polygamous marriages, adultery and genital mutilation.
[ترجمه ترگمان]برخی هنوز موعظه پرهیز از ازدواج، زنا و یا ختنه زنان را کور می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از شکنجه های مسیحی هنوز چشم به زوایای چند زگیل، زنا و زخم شدن تناسلی چشم انداز می کنند

Cocks are polygamous.

خروسها چند زنه هستند.


پیشنهاد کاربران

چند همسری

polygamous ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: چندکام
تعریف: مربوط به چندکامی و چندهمسری|||متـ . چندهمسر


کلمات دیگر: